غروب غریبت، در لا به لای دقیه های خاکی بقیع قد میکشد. مدبنه،
با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست میبرد تا مردم،
آیه های زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.
زمین، آبستن اشک میشود.
خورشید، قد خم میکند و دست های ملتمس عرشیان،
همگام با فرشیان، شعر بی قراری را در آغوش میکشند.
داغ در گلوی شیعیان منتشر میشود
تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است
نبض تاریخ، به هم خورده است.
دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفته اند
تا حوصله خدا را سر ببرند.
با این بدبختی عمیقی که فراهم کرده اند،
نه تنها به ساحت سبزت راه نیافته اند،
که آتش جهنم خودشان را شعله ورتر ساخته اند.
اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای
پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآورده اند.
اینان میخواهند آینه امامت را بشکنند؛
ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را
در قامت «وجوه یومئذ خاشعة» تجربه خواهند کرد.
خورشید از چشمان تو تقلید میکند
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام میگیرد.
هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید میکند.
دانشگاه، به نام تو زنده است؛
حوزه از زلال دانش تو آب میخورد
و عطش دانش اندوزی راهیان عشق،
با کلام تو سیراب میشود.
ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار
«مزرعه غم»
«بقیع، مزرعه غم و کشتزار اندوه است.
مدینه، همچنان مظلوم است و ... بقیع مظلومتر!
اهلبیت همچنان غریباند و ... پیروانشان غریبتر!
رنجنامه نانوشته شیعه، بر خاک و سنگ این مزار،
گویا از هر زمان به شِکوه و شهادت ایستاده است.
بقیع، بقعهای خاموش و تاریک است، اما روشن از نور امامت.
بقیع، آشنایی غریب است، همدم غربت در جمع آشنایان.
درخت غم و اندوهی که در غریب آبادِ بقیع میروید،
ریشه در مظلومیتی 1400 ساله دارد.
در بقیع، عقدههای دل با سرانگشت اشک، گشوده میشود
و اشک دیده، زخمدل و سوز درون را تسکین میدهد.
در بقیع، اشک است که سخن میگوید و حال، گویاتر از قال است
و چشمهای اشکبار، ترجمان دلهای داغدار و بیقرار است.
در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسّم است.»
ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار
ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سر به مُهری که در سینه داری بگو
بگو، با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار را
هنگامی که بر غربت اسلام میگرید، شنیدهای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما
در رازگوییهای علیوار خویش
و در مناجاتهای سجادگونهاش، چه میگوید
شب که تنها میشود با خلوت روحانی اش
ای مدینه انـتظار میهمان دارد بـقـیـع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار
تاریک، مثل غربت زهرایی ای بقیع
وقتی که مثل فاطمه تنهایی، ای بقیع!
دارالسلام نه...، که تو دارالملائکی
یاس کبود را تو پذیرایی ای بقیع!...
سلام بر دارالسلام! سلام بر دارالملائک!
سلام بر ارواح مطهّری که همناله همیشگی مظلومیت بقیع
هستند و سلام بر تربت مقدّس بقیع!
چقدر غریب، چقدر مظلوم، چقدر تنها،
چقدر تاریک و چقدر دلگیر و همیشه مِه گرفتهای، ای بقیع!
به زخم زخمِ آغوشت قسم و به شعله، شعله توفان رنجهایت!
تنها صدفی هستی که استحقاق گوهری چون خاتون غمها
را داری که در آغوش مهربانت آرام بگیرد.
با بغضهای در گلو ماندهات، با فریادهای همیشه خاموشت
و با خونْ گریههایی که دل شبهای مدینه را میسوزاند،
فقط تو لیاقت مهمان نوازی گلواژه آفرینش را داری، که
تصویری از دردهای ناگفته بضعه طاهایی.
هان ای بقیع! کاش میدانستیم چه ناگفتهها در دل غمینت
میگذرد و چه غوغایی است، در حَنجره پر از شکایتت؟
کاش به سخن میآمدی از همنشینیهایت با پهلو شکسته بییار و یاور!
ـ کاش مردم میدانستند که قطره، قطره اشک فاطمه علیهاالسلام
لکّه ننگی بر چهره تاریخ بشریت است بریده باد دستهایی که به
صورت آبروی هر دو گیتی سیلی زدند و دل بتول را خون کردند.
مگر نه اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودهاند
«فاطِمَةُ بِضْعَة مِنّی، مَن سَرَّها فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ ساءَها، فَقَدْ ساءَنِی، فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَیَّ»
یعنی: فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است، هر کس که او را شاد کند،
به راستی مرا شاد کرده و هرکس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است،
فاطمه علیهاالسلام عزیزترین مردم برای من است».
ای کاش صفحه روزگار در هم میپیچید و شعله های آتش دوزخ،
طومار زندگیشان را در مینوردید؛ آنهایی که با بیشرمیِ تمام، آتش
بر آشیانه سیمرغ قاف مظلومیت زدند و بهار آرزوهایش
را به خزانترین فصل تبدیل کردند!
مگر نه اینکه فاطمه، مایه مباهات عالم و آدم است؟
گوهر بیمثالی که از ازل تا ابد، برایش همتایی نیامده و نخواهد آمد.
در عبادت، همصدا با شبهای مدینه، ملایکه مقرب الهی را به تعجب وا میداشت.
بانویی که دستهای پینه بستهاش، اشک را میهمان چشم هر عاشق دِلداده میکرد.
«لَقَد طحَنَت فاطمه بنت رسول اللّه صلی اللهعلیهوآلهوسلم حتّی
مجَلت یَدُها وَرَبا و أثّر قطب الرّحی فی یدها»
«فاطمه دختر رسول اللّه صلی اللهعلیهوآلهوسلم آن قدر آسیاب کرد
که دستش تاول زد و ورم کرد و چون آسیاب در دستش اثر گذاشت و پینه بست».
فدای مزار پنهانت، ای مادر غمها
ابراهیم قبله آرباطان
ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار
عید فطر ـ پایانی برای شروع
به نماز می ایستم و پنج تکبیر می زنم بر دنیا و هر آنچه مرا از
نوازش نسیم رحمتت دور می سازد.
می خواهم حسن ختام میهمانی ات، ابتدای آشنایی تازه ام با تو باشد.
اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گل های تازه عبودیّت را
آن چنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، می بینمت.
چه شیرین است طعم میوه های آسمانی تو، آن هنگام که دست بر
قنوت نماز عید بر می داریم و تو را زمزمه می کنیم:
«اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...»
«دارد به خنده چشم جهان باز می شود
یعنی که عید فطر تو آغاز می شود»
ویژه نامه عید سعید فطر در سایت آیه های انتظار