سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار

 





رمضان ماه خدا می روی آخر زِ برم
محو شبهای تو و مست دعای سحرم

رمضان سال دگر دعوتمان کن به حضور
با دل پاک بیایم به همین بال و پرم

بعد یک ماه چه خوب است به من مژده دهند
بنده ی حقـّــم و این است تمام ثمرم

رمضان می روی و می بریم نزد خدا
عید فطر آوری و جلوه ی روی قمرم

کاش هنگام وداعت صله ای میدادی
مژده ی مهدی موعود بر این چشم ترم

غم هجرانِ شَهَم کُشت ندارم گله ای
طعنه ها می رسد از دشمن بیدادگرم

در شب قدر تو گر داد خدا قدر مرا
همه از لطف علیّ است و دعای پدرم

مادرم شیر مرا داد به عشق حَسنین
یاد آن کوچه و آن سیلی و آن میخِ درم


ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 




 


ارسال شده در توسط محب مهدی





حس عجیبی داری

نمی توانی از پنجره و چراغ های شهری ک
ه 30 روز تمام هنگام سحر یکی یکی
روشن می شدند دل بکنی


به یاد روزی می افتی که خودت را
برای اولین سحر این ماه عزیز
آماده کرده بودی

با خودت عهد بسته بودی
امسال جور دیگری باشی


با خودت عهد بسته بودی امسال
از ثانیه ثانیه این 30 روز الهی بهره ببری

انگار همین دیروز بود
که بر خوان الهی دعوت شده بودی


و انگار همین دیروز بود که هلال ماه رمضان را
لحظاتی پیش از اولین افطارت دیده بودی

و براستی که ناگهان
چه زود دیر می شود


آری هر شروعی را پایانی خواهد بود
و هر سلامی را خداحافظی.

و این سخت ترین خدافظی ست
وقتی که دل هنوز در گرو محبت اوست


ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 



ارسال شده در توسط محب مهدی
rooze30.96.gif

شرح دعای روز سی ام توسط آیت الله مجتهدی








دعای روز سى ‏ام‏ ماه مبارک رمضان

*اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَ الْقَبُولِ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ یَرْضَاهُ الرَّسُولُ مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ‏ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‏
اى خدا، در این روز، روزه مرا با جزاى خیر و مقبول حضرتت قرار ده که پسند حضرتت و پسند رسولت گردد و فروع آن را بواسطه اصول آن محکم گردان به حق سید ما حضرت محمد (ص) و آل اطهارش و ستایش خداى را که پروردگار عالمیان است
*اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَ الْقَبُولِ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ یَرْضَاهُ الرَّسُولُ
خدایا در برابر این روزه‌ای که می‌گیریم جزای خیر قرار بده ؛ آن طوری که مورد پسند خودت و پیامبرت باشد ؛ یعنی از آن پاداش هایی به ما بده که قابل اعتنا و مهم باشد
مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ
و فروع آن را به واسطه آن اصول محکم گردان.

مسائل دین بنا به تقسیمی دو دسته هستند
*الف- اصول دین:
اصول دین پنج بخش است که از این پنج مورد ، توحید و نبوت و معاد جزو اصول دین هستند و عدل و معاد از اصول مذهب اند
ب- فروع دین:
فروع دین عبارتند از نماز، روزه، حج، زکوه، خمس، جهاد، امربه معروف و نهی از منکر، تولی و تبری که جمعا ده مورد است.
و این‌که در این دعا می‌گوییم: اصول آن فرع، محکم باشد به معنی آن است که هنگامی که من به فروعی مثل نماز و روزه مشغول هستم در همان حال در اصول دینم هم اهل یقین باشم و باور داشته باشم که خدا دارم .
یکی از علماء می‌گفتند : به حضرت عباس قسم، که ما خدا داریم ؛ اگر این عبادت که از فروع می‌باشد به اصول وصل بود، ثمر می دهد
*مثال :
میوه اگر بر شاخه ای نشسته است که به ریشه راه دارد و به آن ارتباط پیدا کرده ؛ این میوه باقی می ماند و شیرین می‌گردد، اما اگر شاخه شکست و به ریشه و اصول آن درخت مرتبط نبود، آن میوه بعد از مدتی خشک می شود و از بین می رود؛ حال اگر نماز و روزه ما هم بر اساس باور و یقین باشد و بدانیم که خدایی هست ؛ این عمل برای ما خواهد ماند، اما اگر عبادت ما از روی شک باشد و پشتوانه آن نیز یقین بر خاسته از اصول دین نباشد، آن عمل از بین خواهد رفت.

*اهل بازار درس بخوانند

در سابق اهل بازار مقید بودند از عالمی درس بگیرند و بعد در دکان را باز می کردند ؛ کتاب شرح باب حادی عشر در اصول و کتابی هم مربوط به مسائل احکام درس می‌گرفتند و با علم به حلال و حرام، کاسبی می‌کردند

تاکید امیر المومنین به علم آموزی اهل بازار


بازاری باید مسائل دینش را یاد بگیرد و آشنا به حلال و حرام کاسبی باشد، لذا مولی علی ( علیه السلام) می فرمودند : « الفقه ثم المتجر » اول مسائل شرعی خود را بیاموزید و بعد تجارت کنید . اگر مسائل شرعی را ندانید و تجارت کنید وارد ربا و گناه وارد می شوید.
لذا از خدا می‌خواهیم که روزه ای بگیرم که این فرع دینی به اصول متصل باشد.

بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‏
خدایا به حق سید ما حضرت محمد‌(ص) و خاندان پاک و طاهرش، این دعا را در حق ما مستجاب کن و همه حمدها و ستایش ها برای توست.



التماس دعا



ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار


ارسال شده در توسط محب مهدی




معارفی از جزء 30 قرآن کریم


راهکار دریافت اقامت در بهشت

کیفر برابر، ولی پاداش چند برابر

جَزَاءً وِفَاقًا (26- نبأ)

این مجازاتى است موافق و متناسب اعمال آنهادر آیات قرآن کریم مکرر به چشم می خورد که خداوند متعال پاداش کار خیر را بیش از آنچه هست عنایت خواهد کرد.(1) ممکن است از این حقیقت چنین برداشت شود که پس تبهکاران نیز چند برابر عذاب خواهند شد که این آیه و نظایرش(2) جلوی این توهم باطل را گرفته و به صراحت اعلام می کنند که آن جزای چند برابر، تنها مخصوص عمل صالح است و کیفر بدی جز به همان میزان نخواهد بود؛ چرا که ذره ای ظلم به ساحت مقدس خداوند متعال راه ندارد.(3)

باید توجه داشت که:

1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت او نمی کند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمی شود و ظلم اتفاق می افتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد در حالی که طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده می شود و نه عذاب بیشتری اعمال می شود.

2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند(4)؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمی شوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.

راهکار دریافت اقامت در بهشت و اسکان در جهنم


فَأَمَّا مَن طَغَى‏(37)وَ ءَاثَرَ الحَْیَوةَ الدُّنْیَا(38)فَإِنَّ الجَْحِیمَ هِىَ الْمَأْوَى‏(39)وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَْوَى‏(40)فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى‏ ‏(41- نازعات)

و اما کسى که طغیان و سرکشى کرده و زندگى دنیا را [بر زندگى ابد و جاوید آخرت‏] ترجیح داده؛ پس بى‏تردید جایگاهش دوزخ است و اما کسى که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بى‏تردید جایگاهش بهشت است.

در این آیات، حال و روز مردم در قیامت بیان شده است که در آن روز مردم دو دسته می شوند:

عده ای کسانی اند که در برابر پرودگارشان استکبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ در نتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و برطبق اراده او که همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نکردند و بر عکس با پیروى از هواى نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و غذاب در آن شد.
در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجه ای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانی اند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش می کردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی می کردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.
و اگر در مورد بهشتیان فرمود: «نفس را از هوى نهى مى‏کنند» و نفرمود: «پیروى نفس را ترک مى‏کنند» براى این بود که بفهماند انسان به طور معمول ضعیف است و چه بسا نادانى او را وادار به معصیت کند؛ بدون اینکه نسبت به خداوند متعال، عناد و استکباری داشته باشد؛ پس او نمى‏تواند پیروى هواى نفس را به کلى ترک کند. همینکه او در مقام نهى خود باشد چون خدا واسع المغفرة است(5) جای امیدواری است که در بهشت موعود مأوی گزیند.(6)

داد و نداد خدا برای امتحان است

فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَکْرَمَنِ(15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ(16) کلاََّ ... (17- فجر)

هنگامى که پروردگار متعال انسان را براى آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد، او مغرور ‏شده و مى‏گوید: خداوند مرا گرامى داشته است‏ و هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مایوس ‏شده و مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده‏ است. هرگز چنین نیست که شما خیال مى‏کنید.
در این آیات، مساله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مساله زندگى انسان محسوب مى‏شود را مورد بحث قرار داده است. نخست می فرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمت های او افروده شود فورا این اقبال مادی را به حساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت می کند و نیز هنگامی که برای امتحان، قدری شرایط مادی اش سخت می شود بلافاصله این وضعیت پیش آمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمی کند.

در پایان این بخش با کلمه «کَلَّا» هر دو پندار را نفی می کند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست.(7)

چند نکته

1. دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ اى مردم! بى‏تردید گرامى‏ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»(8)
2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.
3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.

اینگونه کارها، سخت و آسان می شوند

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى‏(5) وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنَى‏(6) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‏(7) وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنَى‏(8) وَ کَذَّبَ بِالحُْسْنَی‏(9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى‏(10- لیل)

اما کسى که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکارى پیشه ساخت و وعده نیکوتر را [که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکارى است‏] باور کرد؛ پس به زودى او را براى راه آسانى [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست‏] آماده مى‏کنیم و اما کسى که [از انفاق ثروت‏] بخل ورزید و خود را بى‏نیاز نشان داد و وعده نیکوتر را تکذیب کرد؛ پس او را براى راه سخت و دشوارى [که سلب هرگونه توفیق از اوست‏] آماده مى‏کنیم.
در این آیات سختی و آسانی و یا اعطای توفیق و سلب توفیق نسبت به انجام کارهای خیر تحلیل شده است. ابتدا در مورد صاحبان توفیق سخن می گوید و بعد، علت بی توفیقی عده دیگر را بیان می کند.

آنان که توفیق دارند و کار خیر برایشان آسان است

مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضاى خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» تصدیق وعده حُسنی است‏ که آن، وعده ثوابى است که خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضاى او داده است. بی شک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.
کلمه«تیسیر» به معناى تهیه کردن و آماده نمودن است و کلمه «یسرى» به معناى خصلتى است که در آن آسانى باشد و هیچ دشوارى در آن نباشد و منظور از آن این است که توفیق اعمال صالحه را به او می دهد و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان می کند؛ به طورى که هیچ گونه دشوارى در آن نباشد و یا منظور این است که او را آماده حیاتى سعید کند؛ حیاتى نزد پروردگارش، حیاتى بهشتى، و برای نیل یه این هدف توفیق اعمال صالحى را به او می دهد.

آنان که توفیق ندارند و کار خیر برایشان دشوار است

کلمه«بخل» در مقابل کلمه «اعطاء» به معناى ندادن است و کلمه «استغناء» به معناى طلب ثروت از راه ندادن به دیگران و جمع کردن آن است و مراد از «تکذیب به حسنى»، انکار وعده حسنى و ثواب خدا است که انبیاء علیهم السلام آن را به بشر رسانده‏اند و معلوم است که کفر به آن وعده، کفر به مبدأ و معاد و رسالت است.
و مراد از «تیسیر للعسرى»، ندادن توفیق اعمال صالح است به این شکل که اعمال صالح را در نظرش سخت و دشوار جلوه می دهد و تحملش را براى ایمان به خدا زیاد نمی کند و یا او را برای عذاب شدن آماده می کند.(9)
نتیجه اینکه هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند.

خدا از نفس نفس اسب چه کسی به بزرگی یاد کرده است؟

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا(1- عادیات)

سوگند به اسبان تیزرو که نفس نفس مى‏زنند.

کلمه«عادیات» از مصدر «عدو» است که به معناى دویدن با سرعت است و کلمه «ضبح» به معناى صوتى است که از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده مى‏شود که معنای آیه این می شود: سوگند مى‏خورم به اسبان تیزتک، که نفس نفس مى‏زنند.
در حدیثى آمده است که این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:
در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کرده‏اند که تا پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه السلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جمع کثیرى از یاران خود را به فرماندهی بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد؛ ولى بعد از گفتگوهایى بدون نتیجه بازگشتند. سرانجام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، على علیه السلام را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت. آنها به سرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و در صبحگاهی، دشمن را در حلقه محاصره گرفتار ساختند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند؛ عده‏اى را کشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره«و العادیات» نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آن روز براى نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از پایان نماز، اصحاب عرض کردند: این سوره‏ را ما تا به حال نشنیده بودیم؟!
فرمود: آرى، على (ع) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد على علیه السلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.(10)
بر اساس این روایت خداوند متعال، به اسب علی علیه السلام و سپاه او که در حمله و کارزار با دشمن، نفس نفس می زنند قسم یاد کرده است. شگفتا از این قسم! و این نمی شود مگر به واسطه علوّ مقامی که علی علیه السلام نزد خداوند متعال دارد.
شکرخدا که این مجموعه با «ذِکرُ عَلِیٍ» به پایان رسید.(11)


ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 





ارسال شده در توسط محب مهدی




وداع و سلام

بهار بندگی را به باده نوشی آمده ام و به شکرانه ات جان خواهم افشاند.

ای عشق، ای بهار، ای نور، لبیک!
لبیک، ای صدای اللّه اکبر گلدسته ها!


لبیک، ای شور نهفته در قلب این همه عاشق!
لبیک ای خدای رمضان، ای خدای فطر!

رمضان آمده بود تا از عشق های جاری در کوچه پس کوچه ها بگوید
که دلتنگی بیوه زنان را می شوید و غفلت روزمرگی مردمان را.


رمضان آمده بود تا میزبان را به مهمانی خدا ببرد؛
آمده بود تا جاری کند نمازمان را در کوچه های نیاز.

بوی وداع می آید.

ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 


ارسال شده در توسط محب مهدی




*?* لحظات ناب مناجات *?*

? ویژه نامه روزسی ام ماه مبارک رمضان ?


تلاوت ترتیل جزء سی ام قر
آن کریم



برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید

 


ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 



ارسال شده در توسط محب مهدی




حس می‏کنم سبک شده ‏ام؛
یک ماه پرواز در باغ ملکوت،

یک ماه شست‏وشوی روح،
یک ماه در محضر دوست بودن،
شرایط پرواز را مهیا کرده است.

حس می‏کنم خودم را می‏فهمم و خودم را پیدا کرده‏ام.
و عید فطر در راه است...

روز عیدی است که صالحان،
چشم به راهش بودند؛

روز عید فطر؛
روز رهایی از همه رذایل و پلیدی‏ها.


ویژه نامه روز سیم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار

 





ارسال شده در توسط محب مهدی




خداحافظ ای ماه مبارک

خداحافظ ای دریای رحمت

خداحافظ که درهای بهشت را

گشودی بهر ما با خیر و رحمت

خاحافظ که درهای جهنم

ببستی طی مدت بهر امت

خداحافظ که در هر لحظه تو

کرامت ها و پاداش با چه زحمت

خداحافظ ای ماهی که سراسر

بهار خواندن قرآن به عزت

خداحافظ بر این ماهی که بیشتر

عنایت باد بر امت بی منت

خداحافظ بر این ماهی که حتی

نفس در خواب هست همچو نعمت

خداحافظ بر این ماهی که باشد

نزول قرآنش از بهر رحمت

خداحافظ بر این ماهی که بوده است

شب قدرش بود ...

 

 



ارسال شده در توسط محب مهدی

rooze29.96.gif

 


دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان


«اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین»
خدایا، بپوشان در آن با مهر و رحمت و روزی کن مرا در آن توفیق و خودداری و پاک کن دلم را از تیرگی‌ها و گرفتگی‌های تهمت، ای مهربان به بندگان با ایمان خود!

* شرح فرازهای دعا

آیت‌الله مجتهدی تهرانی در شرح فراز «اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ» می‌گوید: ای خدا، من را به رحمت خودت بپوشان! «غش» یعنی پوشاندن. اگر کسی به طرف معامله، گندم نشان دهد و جو بفروشد، در معامله «غش» کرده و آن معامله باطل است. در تاریکی این نوع معامله انجام می‌شود و به همین دلیل می‌گویند که معامله در تاریکی کراهت دارد.
وی ادامه داد: کسی که عیب جنس را بپوشاند، در معامله غش کرده است و حدیث داریم کسی که آب به شیر ببندد، مسلمان نیست. آنها که در معامله غش می‌کنند خیر نخواهند دید.
این استاد اخلاق در ادامه بیان می‌کند: حال در این دعا می‌گوییم که خدایا، همان‌طور که او در معامله عیب را می‌پوشاند تو هم به رحمت خودت عیب من را بپوشان!
این استاد اخلاق ادامه می‌دهد: از سال‌ها پیش روز بیست و نهم رمضان در میان خانم‌ها به روز «غشنی» معروف است و آنها در مساجد حضور می‌یافتند. اما فکر می‌کنند که این غشنی به معنای ضعف کردن است و با لحن ضعیف به خدا می‌گویند که خدایا من غش کردم، در حالی که این طور نیست و معنای پوشاندن می‌دهد.
آیت‌الله مجتهدی تهرانی در شرح فراز بعدی دعای روز بیست و نهم می‌گوید: در این بخش از دعا از خدا می‌خواهیم که به ما توفیق اعطا کند تا موفق به نماز شب و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی شویم. توفیق رفیقی است که به هر کس ندهندش.
وی در ادامه به حدیثی از امام جواد (ع) اشاره می‌کند و می‌گوید، امام جواد (ع) می‌فرماید: «مؤمن 3 خصلت دارد. اولین آنها این است که توفیق داشته باشد.» زیارت، کمک به مستحق، نماز شب، حضور در جشن‌های نیکوکاری، فعالیت در مدرسه‌سازی کمک به حوزه‌های علمیه و ... از توفیقاتی است که نصیب مؤمن می‌شود.
وی با ابراز ناراحتی از کسانی که بخشی از مال خود را در راه خدا انفاق نمی‌کنند تصریح می‌کند: این افراد توفیق ندارند و حتی توفیق زیارت حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) را هم پیدا نمی‎کنند.
آیت‌الله مجتهدی تهرانی در بخشی از سخنان خود با بیان ویژگی‌های برجسته حضرت عبدالعظیم حسنی می‌گوید: حضرت عبدالعظیم از علما و محدثین و وکیل امام هادی بود. برخی قائلند که دشمنان، حضرت را زنده دفن کردند و وی را به شهادت رساندند.
وی ادامه می‌دهد: روزی دیدم آیت‌الله وحید خراسانی از قم برای زیارت به شهر ری آمدند. تقاضا کردم تشریف بیاورید در منزل و مسجد میهمان ما با باشند که گفت تنها برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) آمده‌اند. این را باید به تمام امامان جماعت بیان کنیم تا هم خودشان مشرف شوند و هم مریدان خود و مسجدی‌ها را به زیارت حضرت عبدالعظیم تشویق کنند.
وی در بیان ادامه حدیث می‌گوید: طبق حدیث امام جواد (ع) دومین خصلت مؤمن این است که گاهی خودش را موعظه کند و سومین خصلت این است که هر کس او را نصیحت کند قبول کند.
این عالم ربانی در ادامه شرح دعای روز بیست و نهم می‌گوید: در ادامه دعا از خدا می‌خواهیم که ما را ازگناهان حفظ کند و قلبمان را از آلودگی‌های شک برطرف کند و قلب ما گرفتار شک نباشد.
وی ادامه می‌دهد: آنها که قلبشان گرفتار شک است، ذکر «لاحول ولاقوة إلا بالله العلی العظیم» را زیاد تکرار کنند. این ذکر برای رهایی از وسوسه‌های شیطان بسیار مؤثر است.
آیت‌الله مجتهدی تهرانی ادامه می‌دهد: ابوذر می‌گوید که رسول خدا (ص) فرموده: «ابوذر این ذکر را زیاد بگو که از گنج‌های بهشت است.» بعد از نماز های مغرب و صبح، هفت بار این ذکر را بیان کنید که جزو تعقیبات است ولی قبل از بیان هر یک از آنها باید یک بار «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید.
وی ادامه می‌دهد: دعای روز بیست و نهم را این‌گونه به پایان می‌رسانیم. ای خدایی که به بندگان مؤمنت رحم می‌کنی، این دعاها را درباره ما اجابت کن! خدا بسیار مهربان است. خدا نعمت‌هایی به ما می‌دهد که اصلاً ما از او نخواسته‌ایم و تقاضا نکرده‌ایم. به قدری ما را دوست دارد که هر چه در دلمان است را ولو اگر نخواهیم به ما می‌دهد.



ارسال شده در توسط محب مهدی


معارفی از جزء 29 قرآن کریم


چه کسانی هیزم جهنمند؟
نقش عقل و نقل در هدایت انسان


کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِکمُ‏ْ نَذِیرٌ(8) قَالُواْ بَلىَ‏ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَ‏ْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ(9) وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ(10- ملک)



هرگاه که گروهى در جهنم انداخته می شوند، نگهبانانش از آنها مى‏پرسند: مگر بیم‏دهنده‏اى برای شما نیامد؟ جواب می دهند: چرا؛ آمد ولى ما او را انکار کردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نکرده است و شما بیم‏دهندگان هم در گمراهى بزرگى هستید. آنگاه مى‏گویند: اگر ما به دعوت نجات‏بخش آنان گوش کرده بودیم یا در حقایق خلقت تعقّل کرده بودیم؛ کارمان به اینجا نمی کشید و الان بین جهنمیان نبودیم.
مراد از « فَوْجٌ » در اینجا همان کفار و فاسقانی هستند که آنها را دسته دسته وارد جهنم می کنند.(1) منظور از «خزنة» در اینجا ملائکه‏اى هستند که مامور بر آتشند و انواع عذاب هاى جهنم را تدبیر مى‏کنند.

بنابراین هر دسته‏اى که به جهنم ریخته مى‏شوند، ملائکه جهنم با توبیخ از آنها مى‏پرسند: مگر کسی که شما را از چنین عذابى بترساند برایتان نیامده بود؟ در پاسخ آنها اعتراف مى‏کنند به اینکه نذیر برایشان آمد و از آتش دوزخ انذارشان کرد؛ ولى آنها تکذیبش کردند و به او افترا بستند.

مراد از «سمع» و «عقل» در اینجا عمل به مقتضای این دو است. بنابراین معنای آیه این می شود: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مى‏گویند: اگر ما در دنیا دستورات رسولان را اطاعت کرده بودیم و یا در ادله و معارف آنها تعقل مى‏کردیم، امروز در زمره اهل جهنم نبودیم و همانند ایشان در آتش جاودان، معذب نمى‏شدیم.(2)
دو نکته

1. این آیات، به اصلى ترین عامل سیه­روزی دوزخیان اشاره کرده آن را به بهترین وجه ممکن تحلیل می کند. می فرماید: خداوند متعال هم از یک سو گوش شنوا و عقل و فطرت الهی به اینها داد و هم از سوى دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن به سوی اینها گسیل داشت؛ اگر اینها از این همه ابزار هدایت که در اختیارشان قرار گرفت بهره می بردند هرگز سرانجامشان به جهنم ختم نمی شد. 2. روح انسان به مانند زمینی است که خداوند متعال او را به چشمه درون (عقل) و نهر بیرون (وحی) مجهز کرد تا انسان با بهره از این دو نهال جان خود را برویاند و به ثمر برساند؛ اما اگر آدمی با سوء اختیار خود چشمه درون را کور کند و راه را بر نهر بیرون ببندد به هدف مطلوب از خلقت(3) نرسیده و به ناچار کویر جان او در آتش خود ساخته خواهد سوخت.

کاری که هم ردیف کفر به خداست


وَ أَمَّا مَنْ أُوتىِ‏َ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَالَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ(25)... خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(30)ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ(31) ... إِنَّهُ کاَنَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ(33)وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْکِینِ(34- حاقه)

و اما کسى که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مى‏گوید: اى کاش پرونده‏ام را دریافت نمى‏کردم‏ ... او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید؛ آن گاه به دوزخش دراندازید ... زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمى‏آورده و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمى‏کرده‏ است.


بر اساس این آیات عده ای را نامه عمل به دست چپ می دهند و آنها را در غل و زنجیر کشیده و به دوزخ می افکند و در مقام بیان علت این عذاب گفته می شود جرم اینها دو چیز بوده: یکی اینکه به خداوند متعال ایمان نیاوردند و دیگر اینکه مردم را برای کمک به نیازمندان و رفع حوائج آنها تشویق و ترغیب نمی کردند.

علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْکِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت.(4)

این آیات به روشنی معنایی که از آیه 19 سوره ذاریات فهمیده می شود را تایید می کند. آن معنا این بود که بر اهل تقوا لازم است تا بخشی از اموال خود را برای رفع نیاز نیازمندان اختصاص دهند و این غیر از واجبات مالی مانند خمس و زکات است. در این فراز، کسانی که آن واجب را ترک کرده و نسبت به نیازمندان بی تفاوت باشند را تهدید به عذابی می کند که قطعاً واقع خواهد شد.

نکته قابل توجه اینکه قرآن کریم این بی تفاوتی در حق مستمندان را گناهی بزرگ در ردیف کفر به خداوند عظیم بیان می کند که این طرز بیان گویای شدت و عظمت این معصیت است.

عذاب فوری برای منکر ولایت


سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1- معارج)تقاضا کننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد.


براساس شأن نزولی که برای این آیه از طریق شیعه و سنی به ما رسیده است این تقاضا کننده « نعمان بن حارث» یا «نضر بن حارث» بود که به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها، بسیار خشمگین شد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: آیا این جریان را از پیش خود به راه انداختی یا اینکه از ناحیه خداوند مآمور به اجرای آن بودی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با صراحت فرمود: از ناحیه خدا مأمور به انجام آن بودم. او که باین سخن بیشتر ناراحت شده بود گفت: خداوندا! اگر این خلافت و ولایت حق است و از ناحیه توست؛ سنگى از آسمان بر ما فرود آور! در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را به هلاکت رساند.(5)

باز هم تاکیدی بر لزوم کمک به نیازمندان


الْمُصَلِّینَ(22)الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(23)وَ الَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ(25- معارج)

نماز گزاران، آنان که همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند و آنان که در اموالشان حقّى معلوم است براى درخواست کننده [تهیدست‏] و محروم [از معیشت و ثروت].


این آیات نیز در کنار آیات 19 سوره ذاریات و 34 سوره حاقه، توجه و رسیدگی به امور نیازمندان و رفع نیاز آنها را از وظایف مهم و حتمی مردم اهل ایمان و تقوا و نماز بر شمرده و بر انجام آن تاکید می کند.


باز هم تکرار می کنیم که مراد از این حق در اموال واجبات مالی مشهور مثل زکات نیست. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه بر این معنا تاکید کرده و به اشاره به روایتی از امام صادق علیه السلام می نویسد: بعضى از مفسرین حق معلوم را به زکات واجب تفسیر کرده‏اند؛ اما در حدیثى از امام‏ صادق علیه السلام(6) آمده که حق معلوم، زکات نیست؛ بلکه مقدار معلومى است که به فقرا انفاق مى‏کنند.(7)
چه کسانی هیزم جهنمند؟

همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند
وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکاَنُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (15- جن)ستمگران که منحرفین از جاده عدالتند هیزمان جهنمند.

این آیه از آیاتی است که با صراحت تمام اعلام می دارد که جهنم و عذاب آن باطن همین گناهانی است که افراد در دنیا خود را به آن آلوده کردند. آیه مورد بحث نظیر آیه 24 سوره بقره (فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاس‏) تبهکاران و ستمگران را هیزم و عامل برافروختگی جهنم معرفی می کند؛ همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند.


چه کردی آمدی جهنم؟


مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ(43)وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ(44)وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ(45)وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ(47- مدثر)



[به آنان رو کرده‏] مى‏گویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟ مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمى‏دادیم و با فرورفتگان [در گفتار و کردار باطل‏] فرومى‏رفتیم و همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم تا آنکه مرگ ما فرا رسید.

بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند:


نخست اینکه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز مى‏خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى‏انداخت و نهى از فحشاء و منکر مى‏کرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى‏نمود.(8) دیگر اینکه ما اطعام مسکین نمى‏کردیم (وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ) مراد از «اطعام مسکین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى که بتوانند کمر راست کنند و حوائجشان برطرف شود.(9) گرچه اطعام مسکین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى‏باشد؛ اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها.(10)


دیگر اینکه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مى‏شدیم (وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مى‏شد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشکیل مى‏گردید و ما با خبر مى‏شدیم، با آنها همراهى مى‏کردیم و همرنگ جماعت مى‏شدیم؛ سخنان آنها را تصدیق مى‏کردیم و بر تکذیب و انکار آنها صحه مى‏گذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مى‏بردیم.(11)

منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى که به کلى از توجه به غیر باطل غفلت شود.(12)

«خوض در باطل» معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم شامل ورود در مجالس کسانى مى‏شود که آیات خدا را به باد استهزا مى‏گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى‏کنند، یا ترویج بدعت مى‏نمایند، و یا شوخی هاى رکیک دارند، یا گناهانى را که انجام داده‏اند به عنوان افتخار یا لذت نقل مى‏کنند، و همچنین شرکت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است که براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج کفر و شرک و بى‏دینى تشکیل مى‏شود.

سپس مى‏افزایند: و اینکه ما همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى که مرگ ما فرا رسید (حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انکار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى‏سازد و انسان را براى ارتکاب گناه شجاع مى‏کند، و موانع را از این راه بر مى‏دارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یک امر مداوم تا پایان عمر در آید.

از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زکات» و «ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العاده‏اى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زکات دهندگان، تارکان باطل و مؤمنان به قیامت نیست.(13)







ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >