برنامه های کنفرانس آیه های انتظار در مسنجر ال فور آی
در هفته جاری - 8 الی 14 آذر
شروع برنامه ها هر شب: ساعت 22:30
شنبه 93/9/8
تلاوت سور مبارکه عصر ، همزه و فیل - صفحه 601
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای لبیک با موضوع
گنجینه های اخلاق به مدت 40 دقیقه
2) سخنرانی حجة الاسلام آقای سابقون با موضوع
اشخاص و شاخصه ها در قرآن به مدت 40 دقیقه
یکشنبه 93/9/9
تلاوت سور مبارکه قریش ، ماعون ، تکاثر - صفحه 602
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
معارفی از آیات جزء ششم کلام الله مجید به مدت 40 دقیقه
2) سخنرانی حجة الاسلام مهیار با موضوع
همسفره با علی علیه السلام((خطبه متقین) به مدت 40 دقیقه
دوشنبه 93/9/10
تلاوت سور مبارکه کافرون ، نصر و مسد - صفحه 603
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای طاهری با موضوع
راههای کسب آرامش به مدت 40 دقیقه
2) سخنرانی حجةالاسلام آقای زلال احکام با موضوع
بیان احکام شرعی و پاسخ به سوالات احکام به مدت 40 دقیقه
سه شنبه 93/9/11
تلاوت سور مبارکه اخلاص ، فلق و ناس - صفحه 604
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای جمالی فرد تحت عنوان
شناخت راه خدا ( اخلاق اجتماعی/ خیرخواهی)به مدت 40 دقیقه
قرائت دعای توسل
چهارشنبه 93/9/12
تلاوت سوره مبارکه فاتحه و سوره مبارکه بقره
آیات 1 الی 5 - صفحه 2
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای مبین تحت عنوان
سبک زندگی اسلامی ( حیاة طیبه ) به مدت 40 دقیقه
2) سخنرانی حجة الاسلام آقای مهیار تحت عنوان
همسفره باحضرت علی علیه السلام (خطبه متقین) به مدت 40 دقیقه
پنج شنبه 93/9/13
تلاوت سور مبارکه بقره آیات 6 الی 16 - صفحه 3
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای طاها با موضوع
آداب دعا و طلب نیاز از خالق بی نیاز به مدت چهل دقیقه
قرائت دعای کمیل
جمعه 93/9/14
تلاوت سور مبارکه بقره آیات 17 الی 24 - صفحه 4
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
وظایف منتظران نسبت به امام زمان (عج) به مدت 40 دقیقه
دیگر رقیه گریه نمی کند
دیگر صدای ناله های سوزناکش به گوش نمیرسد
دیگر دل عمه اش از ضجه هایش خون نمی شود
دیگر صدای حزین و کودکانه اش خواب ظالمان را بهم نمی زند
اما سکوتش خواب و بیداری یزید و یزدیان را تا ابد آشفته خواهد کرد
رقیه آرام شده ، دیگر اشک نمی ریزید
سربریده پدر را در دامن گرفته و با دستهای کوچکش
موهای آشفته پدر را شانه می کند
گرد و غبار از صورت بابایش پاک می کند
قطره های بی صدای اشکش
خون ها رو از صورت و لب های پدرش می شوید
دوباره فرصتی شده تا رقیه کوچولو
برای پدرش دلبری کند ، ناز کند
با زبان بچه گانه اش برای پدر شیرینی زبانی کند
قصه غصه هایش را یک به یک با پدر بگوید
حالا می تواند از آن دست های نامرد
که سیلی به صورتش زدند
گوشواره از گوشش کشیدند
به بدن کوچک و نحیفش تازیانه زدند شکایت کند
حالا رقیه دوباره جان گرفته است .
دیگر آن رقیه محزون ساعت قبل نیست
حالا پدرش را دارد ، محکمترین پشتوانه ....
حالا می تواند به پدرش بگوید
من از مهمانی متنفرم ,
من از این قوم ظالم بیزارم
پدر جان ! بیا به خانه بر گردیم
حالا می تواند به پدرش بگوید
قرار بود همسفر باشیم
قرار نبود که تو بروی و دختر کوچکت را
میان این جماعت دیو صفت تنها بگذاری
قرار نبود سرتو به نیزه باشد
و تن من خسته و مجروح گوشه خرابه
بابا جان هرجا میروی مرا هم ببر
بابا جان ! دخترت را اینجا
بین این همه ظالم تنها نگذار
میدانی که دیگر طاقت سیلی خوردن ندارم
میدانی که دیگر بدنم تاب تازیانه ندارد
بابای خوبم ! بابای مهربانم
میدانی که رقیه بی تو زنده نخواهد ماند
میدانی که دختر طاقت دوری ازتو را ندارد
مرا باخودت ببر بابای خوبم
........
رقیه دیگر گرسنه نیست , تشنه نیست
دیگر رقیه تب آلود نیست ,
دیگر جای زخم هایش نمی سوزد
دیگر پاهای تاول زده اش درد نمی کند
دیگر از صورت کبود از سیلی اش نمی نالد
رقیه پرکشیده از این خاک سرد
و اینک آرام در آغوش پدر خفته ........
صلی الله علیک ایتها الصغیره المظلومة الشهیده
صلی الله علیک یا رقیه ،یا باب الحوائج
"هدیه فاطمی "
متاب ای ماه، متاب!
امـشـب ، غـمـگـیـن تـریـن مـاه ،
آسـمـان دنـیـا را تـمـاشا می کـنـد...
آسـمـان! چـه دلـگـیـری امـشـب؛
گـویـی غـمِ مـصـیـبـتـی بـه گـسـتـردگـی زمـیـن،قـلـبـت را می فـشـرد.
امـشـب فـرشـتـه های سـیـاه پـوش، بـال در بـال هـم،
فـوج فـوج بـه زمـیـن می آیـنـد و تـرانـه غـم می سـرایـنـد.
در و دیوار خرابه ، از انـدوه زینب بـر سـر و سـیـنـه می کـوبـنـد.
امـشـب چـشـمه های آسـمان از گـریـه خـونـیـن زینب ،
خـون می بارد و چـهـره زمـیـن از وسـعـت انـدوه، تـاریـک اسـت.
مـتـاب امـشـب ای مـاه ، مـتـاب!
هـیـچ می دانـی امـشـب گیـسـوان پریشـانِ رقیه،
بـه خـواب کـدامـیـن نـوازش رفـتـه اسـت؟
مـتـاب کـه دردهای آشـکـار بـسـیـار اسـت.
مـتـاب کـه زخـم های بی شـمار بـسـیـار اسـت.
مـتـاب کـه دل پر شـرار زینب (س)
به شـراره جـدایـی نـازنـیـنـی دیـگـر، در سـوز و گـداز اسـت.
مـتـاب کـه امـشـب خرابه شام، از داغ سه ساله گـل حسین،
تـیـره تـرین خرابه دنـیـاسـت.
مـتـاب امـشـب ای مــاه
گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
ردشلاق بروی کمرم هست هنوز
می توانم بخداباتو بیایم بابا
جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز
گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز
منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز
گفت که می زنمت اسم پدرراببری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز
همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
جای شکر است که عمه به برم هست هنوز
بازمین خوردن من دیده خود می بندد
شره در چهره ساقی حرم هست هنوز
خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
همه خاطره ها در نظرم هست هنوز
غصه معجر من رانخوری بابا جان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز
فعالیتهای فرهنگی ، ادبی , هنری ,
صوتی , تصویری و نرم افزاری
ویژه نامه لاله پرپرشده بوستان حسینی?حضرت رقیه سلام الله علیها ( سال 89 )
لاله خفته به کنج خرابه *ویژهنامه شهادت حضرت رقیه(س) ( سال 90 و 91)
یا أبتاه! من الّذی أیتمنی {نوحه و مداحی به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س)}
فرشته غم{کتاب موبایل جاوا و آندروید به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) }
سوز دل {مجموعه اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها}
پیامک های تسلیت شهادت جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها
گالری تصاویر ویژه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
مقالات و سایر مطالب مرتبط
شخصیت حضرت رقیه (سلام الله علیها)، واقعیت یا تحریف؟
قدیمترین مآخذ تاریخى درباره حضرت رقیّه علیهاالسلام
پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه علیها السلام
ذکر مصیبت سه ساله شهیده بنت الحسین (ع)
زیارتنامه حضرت رقیه(سلام الله علیها)
رقیه سلام الله علیهادخترخورشید است
رقیـه سلام الله علیها در منابع تاریخی
شخصیت حضرت رقیه سلام الله علیها
کرامات حضرت رقیه علیها السلام
رقیه ...رقیه نجیب!
ای مهتاب شب های الفت حسین!
ای مظلوم ترین فریاد خسته!
گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!
رقیه... رقیه کوچک!
ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا!
دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد
و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات
نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه... رقیه صبور!
بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت
دیگربوی بهاررا استشمام نخواهد کرد
تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی
پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
غربتِ خرابه
یا رب امشب چه شبی است.
در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل
کدامین خداحافظی را می سرایند؟
زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی
به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا
و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ
رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را
از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟
چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که
مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا
پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.
پرواز به سوی پدر
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند،
رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد
و هر چه می خواست با سر بابا گفت.
آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود،
اما بی نوازش و آغوش گرم.
پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست
تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست،
رو به سر برادر فرمود:
آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم.
دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.