سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار




*** روز اثبات عشق و تسلیم ***

***ویژه نامه عید فرخنده قربان ***


 




ارسال شده در توسط محب مهدی

 



عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست
عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست

ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست


هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم
خیمـ? حجـاج بیـت‌الله پیش چشـم ماست

نـور از هر خیمـه می‌تابـد بـه بـام آسمـان
خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست


حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست

ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست

جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمه‌ها
چشم او گریان به یـاد خیمه‌های کربلاست

پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیم? مهدی کجاست؟


حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست

این صدای گری? مهدی است می‌آید به گوش؛
یا صـدای نال? «‌العفـو» ختم‌الانبیـاست؟


نالـ? جانسـوز «یــااللهِ» ختـم‌المـرسلین؛
یا صـدای گریـ? شوق علی مرتضـاست؟

یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛
یـا نـوای آسمـان‌سـوز قتیل نینـواست؟


یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست

جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست

جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست

حاجیان سر می‌تراشند و عـزیز فـاطمه
در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست


جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هـم قتیـل‌الاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست

جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسبهاست


جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
ـرو? او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست

گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست



ارسال شده در توسط محب مهدی





عید قربان، عید پاک سازی دل است.
با سر بریدن قربانی، تمام هواهای نفسانی را
سر می بریمو از هر آنچه غیر خداست جدا
می شویم و چشم امید از غیر او بر می داریم.

آن هنگام که قربانی خویش را ذبح می کنیم
در حقیقت گلوی دیو طمع را می بریم.


در جبهه منا در میان خون و قربانی، دل به خدا داده و
از غیر او جدا می شویم و اعلام آمادگی می کنیم

که در هر جبهه دیگری نیز در راه خدا تا مرحله خون
و نثار جان، خود را به پای حق قربانی می کنیم
و از همه چیز می گذریم.


به همگان اعلان می داریم که از خون و خونریزی
و کشتار نمی هراسیم؛


زیرا کسی که رو به خدا نماید و تسلیم اراده و اوامر
او شود و با عمل و نیکوکاری، محبت و علاقه و بندگی
حقیقی خود را به اثبات رساند، اجر و پاداشش نزد خداست.


ارسال شده در توسط محب مهدی





الإمام زین العابدین علیه السلام
ـ مِن دُعائِهِ یَومَ الأَضحى ویَومَ الجُمُعَةِ ـ :


اللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَکٌ مَیمونٌ ، وَالمُسلِمونَ فیهِ مُجتَمِعونَ فی أقطارِ أرضِکَ
یَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَالطّالِبُ وَالرّاغِبُ وَالرّاهِبُ ، وأنتَ النّاظِرُ فی حَوائِجِهِم .

امام زین العابدین علیه السلام ـ در ضمن دعایش در روز عید قربان و روز جمعه ـ :

پروردگارا! این روز، روزى بابرکت و خجسته است و مسلمانان در این روز
از اطراف زمین تو گرد آمده اند. خواهنده ، جوینده ، امیدوار و بیمناک
همه حاضرند و تو، به نیازهایشان مى نگرى.

کتاب «خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث» ، صفحه 519


ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی




عید قربان، روز اثبات عشق و تسلیم است ؛
روزی که انسان در برابر معشوق، خود و همه چیز را فدا می کند
و تعبد و پرستش خدا را آن گونه که شایسته است
به معرض دید همگان می گذارد.


در این روز به گونه ای شایسته عمل می کنیم
تا ابراهیم و اسماعیل وار از آزمایش و امتحان به در آییم.


آن گونه تسلیم امر حق می گردیم و تمام وجود و
هستی خویش را تقدیم حق تعالی می نماییم که پاداش نیکوی
وعده داده شده را از خداوند سبحان دریافت کنیم.

در این روز با شکوه، خاطره عشق و ایثار
حضرت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام
و هاجر علیهاالسلام را تجدید می نماییم

و نشان می دهیم که عشق و ایمان ما ،در چه مرتبه ای
و آرزوی وصل در چه حدی است و تا چه اندازه به تعبد و تسلیم رسیده ایم.


ارسال شده در توسط محب مهدی



نردبان تقرب
عید قربان، عید تسلیم است و تعظیم شعایر الهى.

از «این حیوانات که قربانى مى‏ کنید، نه گوشت و خونشان
که تقواى شما به خدا مى‏ رسد».


قربانى کردن، نماد شکرگزارى است و نماد خاکسارى
و ره‏سپارى با دین حنیف ابراهیم علیه‏ السلام
قربانى کردن، نماد انفاق است؛ انفاق عزیزترین‏ها و بهترین‏ها؛

که «لَن تَنالُوا البِرَّ حتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»؛ نشانه ‏اى است
براى نشان دادن بندگى و «هم‏صدا با حلق اسماعیل» نواى اطاعت سر دادن.


قربانى کردن، نردبان تقرب است و ذره شدن تا اوج... تا ملکوت...
چاقو زیر گلوى «حرص» نهادن است و ریختن خون «بخل»؛
دل از تیرگى‏ ها شستن است و تن سپردن به پاکى آب‏هاى طهارت...

آن روز، ابراهیم در کنار آبى ‏ترین تصور رسالت خویش، به نمایشى
سرخ فراخوانده مى ‏شد. آنجا صحنه رقابت آسمان با زمین بود
و او باید میان اسماعیل و پروردگارش، یکى را بر مى ‏گزید.

محبوب ابراهیم، تحفه‏ اى از او خواسته است؛
هدیه ‏اى به نازکى حلق مبارک اسماعیل و اراده‏ اى
به استحکام تیزترین شمشیرها.

اینجا نقطه رویارویى همه انسان با شیطان است؛
این عید قربان است؛

عیدى که در آن، توحید ابراهیم، در دو راهى انتخابى سخت مى ‏ایستد
و ملائک، نفس‏ها را براى تماشا حبس مى ‏کنند.


ارسال شده در توسط محب مهدی







و چنین خطاب آسمانی بر منی طنین افکند:
ای ابراهیم! رها ساز اسماعیلت را تا صله ‏ی عطا در دامن وفای تو نهم ... .


«منی» مسلخ عشق است؛ سرزمین طاعت و بندگی و «قربان»، تجسم
سر تسلیم به فرمان دوست نهادن؛ بی‏هیچ چون و چرا.

مگر نه این‏که هر که گفت عاشق است و معشوق، جان شیرین
از او طلب کند، بی‏درنگ دریغ نخواهد کرد؟


خلیل هم سر به فرمان حبیب، از جان شیرین ترش را، همه‏ ی
تعلقات و دلخوشی‏هایش به این پهنه‏ ی خاکی را در طبق
اخلاص، قربانی پیشگاه محبوب یکتایش می‏کند.

هنوز هم شنیده می‏شود صدای ملایک، که مبهوت، چشم به زمین دوخته ‏اند.
یا رب! چه می‏شود ابراهیم را؟

این خنجر تیز، حنجره‏ی اسماعیل، نور دیدگانش
را خواهد درید! اسماعیل، یگانه فرزند دلبندش!


و این بار ابراهیم عاشقی است که زنجیرهای تعلق را از پای
روح بلندش، باز کرد و بذر تردید را از خاک دل برچید.


صبورانه، از دل، رشته‏ ی مهر پدری را گسست و
دشنه‏ای تیز در دست، مهیای قربانی شد؛ بازگرداندن امانتی که
روزگاری نه چندان دور، به وی عطا گردیده بود.


«قربان» عید ابراهیم است و ابراهیمی شدن، دل از بند
تعلقات بریدن و به دوست ملحق شدن. «قربان»، عید عاشقان است
و عید قلب‏هایی که خلوتگه محبوب یکتاست.







ارسال شده در توسط محب مهدی






چه میعادگاه خلوت و زیبایی!
اسماعیل، در دست های اراده ابراهیم.

سر اسماعیل، در آغوش پدر و نگاه اسماعیل
نه به چشم های پدر، که به آن سوی ابرها و آسمان ها و
خدایی که چند لحظه بعدتر را بهتر از همه می دانست.


آن روز، نه گلوی اسماعیل بریده شد و نه ابراهیم
پدری را بر بندگی ترجیح داد.


تنها رضایت و سرسپردگی به «او» بود که بیداد می کرد
پس به رسم نمایش سرفرازی و قبولی، گوسفندی ذبح شد.


از آن روز بزرگ و باشکوه تاکنون، جشن میعاد اسماعیل
و ابراهیم با فرمان پروردگار، هر سال و هر قربان، تکرار می شود

که جشن دلدادگی و شیدایی است و در دل ایمان مومنان دوست
آذین پرنشاط قرب و دیدار، بسته می شود.

مبارک باد!


ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >