سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






امیر دانش

همیشه به پرسش های سر در گم یاد داده ای از کدام ابهام دور شوند
و به کدام زلالی آشکار، خود را برسانند.

تو همیشه اندوخته های دانش را برای مردمان داشته ای تا
درزبان مادری دانایی را مهیا شوند.

خطاب به قلم ها و دفترها همیشه سخن از حرکات زمین و حقیقت
آسمان گفته ای. سخن از قدمت انسان و شرافتِ دانستن.

از تو آموختیم که بهار، دانش است و قدیم ترین کتاب ها حتی
هنوز برای ما جوانی به ارمغان می آورند.


تو به عمر آفرینش شباهت داری. نامت هم رنگ خلقت کائنات است.
وقتی لوح و قلم شاگردان نام تواند، وقتی سکوت و درس سپاه فرمان بردار
تواند، تکلیف این جهان روشن است که باید تا آخرین نفس در رکاب تو بیاموزد.

حاصل عمر تو انسان است؛ انسانی که قد می کشد و از لا به لای
کتاب های مبتدی، به قطورترین طومارهای تجربه و علم سرایت می کند
و در تمام عالم تکثیر می شود و نسل بندگی و بشر را رواج می دهد.

حاصل عمر تو، تمام حقایقی است که سطر به سطر و سخن به سخن کتاب
دانایی می شود و جهل را از گوشه گوشة زندگی می راند.

قلمی که در دستانم سبز می نگارد و مرا به جهان های شگفتی
و کشف مربوط می کند، فرمان بردار تو بوده که نزد
من به نوشتن و رقم زدن تن داده.


سراغ تو را باید از تخته سیاه مُندرسی گرفت که در تاریخ جاودانه است
و امضای مهر و فداکاری تو بر جَبین دارد. من حتی دعا نمی دانستم
اگر واژه های سخنگو را به من نیاموخته بودی.

چه پهناور است مرزهای رسالت تو در تقدیر بشر!
ما بی رخصت نفس های دانای تو، اذن نداشتیم
در قلمرو رستاخیز کلمات گام برداریم.

بطالت ایام را تو از ما دور کردی و از تعطیل خرد، زنهارمان دادی.
هنوز که هنوز است سراسیمه ای برای سواد و دانش فرزندان آدم علیه السلام.

سودابه مهیجی



ارسال شده در توسط محب مهدی





? گمنامان آشنا ?

? ویژه نامه گرامیداشت مقام معلم?






ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی





*آموزگار بردباری *

* ویژه نامه گرامیداشت روز پدر *




 

ادامه مطلب



ارسال شده در توسط محب مهدی
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛

اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ ات،
کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.


می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی
غصه‏ هاییرا خوردی که مال تو نبودند!


ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته
روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛


اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده ‏ام تا به جای
آویختن برشانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم.
سایه ‏ات کم مباد ای پدرم!


آن روزها، سایه‏ ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی
می‏ ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛

اما امروز، ضلع شرقی نیمکت‏های غروب
لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.

دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم.
ساعت جیبی ‏ات را که نگاه می‏کنی
یادم می ‏آید که وقت غنچه ‏ها تنگ شده؛

درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات
هم ‏معنی، کنار هم چیده شده ‏اند.


یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر
ترجمه علی علیه ‏السلام است.

ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی





*نهمین نور خدای سرمد *

* ویژه نامه ولادت فرخنده *

* حضرت امام محمد تقی علیه السلام *







ارسال شده در توسط محب مهدی






عطر بهشت

"

این بوی خوش کدام بهار است که پیچیده در گستره خاک؟
نسیم، پیراهن معطر کدام بهار را به تن کرده است؟


پروانه ها، بوی خوش کدام گل نورسته را شنیده اند که از
گوشه گوشه جهان، دامن کشیده اند به حوالی مدینه که
تحصن کرده اند پشت در خانه «ثامن الائمه»؟

هیجان کدام حادثه آسمانی، چنین به تپش انداخته است قلب زمان را؟
خاک، نفس می کشد عطر بهشت را از قدم هایت.
تمام پنجره ها، پلک گشوده اند به چشم انداز سیمای ملکوتی ات.

آهوان دشت های دوردست، دشت به دشت و کوه به کوه،
دویده اند عطش عشق را، با بوی زلالی چشمه جوشان کرامت تو.


عطر صلوات فرشتگان است در دهان مدینه. دیگر داشت انتظار آمدنت
نفس گیر می شد برای روزگار، اما تو چون حقیقتی آشکار، از دامان
«خیزران» سر برداشتی تا «امامت» از شاهراه امن حضورت عبور کند؛

تا «عشق» بر سر خوان کرامتت مهمان شود، تا «ولایت»
در سایه سار مهربانی ات بیاساید.

جهان، هفده سال در هوای آرامش الهی ات تنفس خواهد کرد.
جاده های هدایت، در سرگردانی انتظارشان به
محدوده قلمرو حضور تو رسیده اند.

در شریان رجب، هیجان می دود و شور غوغا می کند.
صدای هلهله آسمان، یک لحظه بند نمی آید.

آمده ای تا دنیا، اقتدار علم لدنی ات را بر تمام منابر
حکمت و دانش، لب به تحسین بگشاید.

آمده ای تا شریعت، به گفتار و رفتار تو تکیه زند.
آمده ای تا قصه ولایت، دنباله دار بماند.


یا جواد الائمه!
هرگز از خاطره قرن ها، سایه ارادت و محبت تو کم نخواهد شد!

خدیجه پنجی



ارسال شده در توسط محب مهدی





قدمش مبارک بود و وجودش پرخیر و رحمت.
آینه دار خدایش بود و چون پروردگارش، اهل جود و سخاوت؛

از این روی، «جوادش» لقب دادند.
با حضورش بر روی کره خاکی، نهمین فروغ امامت را به ظهور رسانید


بدین گونه پلی زد بین آسمان و زمین، تا آنان که آسمانی اند،
به دامانش درآویزندو به سرچشمه نور راه یابند.

و او تنها بیست و پنج سال، در میان خاکیان زیست
و هنوز جوان بود که به سوی معبودش پر کشید و در جوارش آرمید.



ارسال شده در توسط محب مهدی


امشب بهشت آرزو را باز کردند
سرّى ز اسرار مگو را باز کردند

خم خان? توحید را در برگشودند
از چهارده خم یک خم دیگر گشودند

مستان صافى دل که قدسى نام دارند
کوثر به جاى مى درون جام دارند

در جام مى رخسار جانانه بینند
خورشید را در حجره ریحانه بینند

در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد
وز چهارده خورشید خورشیدى دگر زاد

طاها رخى از دوده یاسین بر آمد
نخلى کهن را میوه شیرین بر آمد


امشب رضا، روح رضا در دست دارد
تصویرى از حسن خدا در دست دارد

یزدان رضا را ثانى موسى عطا کرد
بر پور موسى تالى عیسى عطا کرد

ماهى که شرم از چهر دارد آفتابش
گوید رضا بر مهد نازش ذکر خوابش

گهواره او شهپر روح الامین است
گهواره جنباش امام هشتمین است


دارد رضا در پیش رو تمثال احمد
سوم على بر دامنش سوم محمد

میلاد او امید اسلام است و انسان
میلاد او میلاد اسلام است و قرآن


نظم زمان بعد از رضا در پنجه اوست
مشکل گشاى کارها سرپنجه اوست

از روى او نور ولایت مى درخشید
در سایه اش مهر هدایت مى درخشید

در کودکى بر مسند عصمت بر آمد
انسان که از غار حرا پیغمبر آمد

یحیى بن اکثم مفتضح در بحث با او
جاى سخن بر کس نماند هست تا او

دریاى جودش تشنه بر ساحل بجوید
درگاه احسانش کف سائل بجوید

وقتى بر آید دست جود از آستینش
گوهر فشاند در یسار و در یمینش


تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد
بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

خیر کثیر است و کرامت پیشه دارد
نخلى که در ژرفاى کوثر ریشه دارد

اى آفرینش را چراغ رهنمایى
سر تا به پا رحمت جواد ابن الرضایى

اى کوثر دوم که مشهور است جودت
ظاهر تمام خیر و خوبى از وجودت


در این جهان و این همه لطف و کرامت
جودت قیامت مى کند روز قیامت

تفسیر جودت را توان در هل اتى یافت
تصویر مهرت را درون سینه ها یافت


اى آن که نامت قفل غمها را کلید است
این ملت آزاده را بر تو امید است

لطفى که در عید تو کام دل بگیرند
لطفى که تا در کوى تو منزل بگیرند

امید احسان از شما دارد مؤید
بر دامنت دست دعا دارد مؤید

شاعر:سیدرضا موید


ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6   7   8   9      >