بانوان و نوباوگان حرم پیش دویدند..
اکنون دیگر آن واقعه اتفاق افتاده بود..
زینب از ژرفای جگر ضجه برآورد:
-وا محمداه..وا ابتاه..
وا علیاه..وا جعفراه..وا حمزتاه..
این کشته فتاده به هامون حسین توست..
وین صید دست پا زده د رخون حسین توست ....
در کربلا به زمین افتاده است..
ای کاش آسمان و زمین بر هم میآمدند
و ای کاش کوهها بر همواریها فرو میریخت..
زینب رسید و حسین بار سفر بر بسته بود..
بعد از آن که صحرا را به خون خود سیراب نموده بود..
زینب اکنون سرود وداع میخواند..
قبایل بهت ناک..
بر جای واپسین فرزندزادگان میچرخند..
و به راستی که زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا..
زینب چه میتواند بکند..
حسین، خود را برای مرگ آماده میکند..
بدنش شرحه شرحه شده..
اما روح همان روح است..
با سطوت و استوار..
زینب میکوشد تا بقایای انسانیت را در زعیم قبایل برخیزاند..
فریادش با سرشگی دلگزا، چنگ بر دل میزند:
-عمر! آیا ابیعبد الله کشته میشود
و تو ایستادهای بدو نگاه میکنی!
اما نه،
گویا انسانیت در دل او مرده است..
و اینک قبایل را آماده میسازد
تا واپسین گاهِ فرمان را صادر کند..
-بر او فرود آیید و آسودهاش سازید..
زینب ناله بر میآورد:
-آیا هیچ در شما مسلمانی نیست؟!
و جوابی نبود..
انسانیت در عصر گرگ و شب و زوزه سر بر خاک غنوده ..
-گفتم بر او فرود آیید و آسودهاش سازید!
مرد پیس مشتاقانه اشاره را انتظار میکشید..
برقی از سَبُعیَت در ژرفای چشمانش درخشید..
و اینک هم اوست که بر بدن شرحه شرحه حسین میکوبد..
بر سینهاش مینشیند..
ابقع بدن فرزندزاده را به دندان میگیرد..
و ریشش را به مشت..
و با دشنه خیانت بر سر حسین میکشد..
آن سر را از بدن جدا میکند..
از هول آنچه بر شنها میگذرد
موجی در قبایل خزیده است..
پیکر آرام و خاموش از حرکت ایستاده است..
سگها به دندان میگزند..
پیکر خون آلود را به دندان میگیرند
و آنک سر فرزند پیامبر بر نیزهای بلند بالا میرود..
به انتهای دنیا سرک میکشد، و سوره کهف را میخواند ..
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً.. .
عجبا از تو.. عجبا!
خورشید چشم فرو بست..
و از آسمان عطر خونی گلرنگ میتراوید،
و کرانههای افق در سرخی تن میشست..
در برکهای سرخفام از زخمهای سلطان عشق..
و تند باد درنده خوی قبایل،
خود را بر پیکر خیمههای مینواخت..
و آتشی..
و بانوان و نوباوگان گریختند..
ویژه نامه عاشورای حسینی در سایت آیه های انتظار