چشم‏هایت را آرام باز کن،

بانوی نور و عاطفه و کرامت!


چشم‏هایت را آرام باز کن،

چشم‏هایت چشمه ‏های اجابت خواهند شد.
 


چشم‏هایت ضریح دل‏های پریشان می‏شوند،

چشم‏هایت نگاه برادر را خیره می‏کند.


روی دست‏های برادر آرام خواهی گرفت،

به نام عشق به او اقتدا خواهی کرد
 


و به دنبال دل، راهی سرزمین‏هایی می‏شوی

که خاک قدم های او را لمس کرده است


بانوی روشنایی‏ها! بانوی آینه!

بانوی زیارت و غزل و ضریح و کبوتر!
 


چشم‏هایت را آرام باز کن! پدرت نگاه تو را می‏بوسد.

بی‏ جهت نبود که نامت را فاطمه علیهاالسلام گذاشتند


بی‏ جهت نبود که خورشید روز میلادت،

از افق نگاه تو طلوع کرد.


بانوی اجابت!چشم‏هایت را باز کن

عطر بهشت، فضای خانه را پر می‏کند.


خوش آمدی!

در هوای خانه ‏ای تنفّس خواهی کرد

که نشان‏ه ایی از ملکوت در خود دارد؛


خانه‏ ای که دریچه ‏ای رو به بهشت دارد

خانه ‏ای که شعاع ‏های روشن عصمت ناب،

بر اهالی سبز پوشش گشوده است.


خانه‏ ای که حضور هفتمین و هشتمین ستاره کهکشان عبودیت را

در جای جایش لمس کرده است.


چشم‏هایت را آرام باز کن!

مقدمت مبارک باد