سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






خدایا! از کثرت گناه،
پای آمدنم نیست به حریم تو
چه بسیار مرا خوانده‏ای و نیامدم، نواختی و گریختم،
عهد بستی و شکستم!
من با تلی از گناهان کوچک و بزرگ آمده‏ام.
نگاهم به بن‏بست رسیده،
روزنه‏ای نیست، نوری نیست.
دست‏هایم، سرگردان آسمان‏ها شده‏اند.
هوای عصیان، ذره ذره وجودم را از هم می‏پاشد. د
یگر در محدوده خودم نمی‏گنجم.
بوته خاری شده‏ام رها در هر سو، خلیده در چشم‏های جهان،
رانده شده از تمام درها؛
نه جایی دارم برای آسودن،
نه شانه‏ای برای گریستن.
شب در من مچاله شده است. همه از من گریزانند.
بوی تند گناهانم، هوا را مسموم می‏کند.
راهی نیست،
جز جاده‏های روشن خانه تو.
به قدم‏هایم قدرت بازگشت بده تا یک‏بار دیگر، سر بر دامان مهربانی‏ات بگذارم.
کاش برگی زرد و خشکیده بودم بر دورترین شاخه هستی.
اما لحظه‏ای از قلمرو اطاعت تو، پا فراتر نمی‏گذاشتم!
کاش رودخانه‏ای بودم خروشان که هروله کنان،
تمام جهان را به جست‏وجوی تو می‏آمدم!
کاش پرنده‏ای بودم آشیان گزیده بر درختان دوردست،
تا هر صبح و شام،
به آوازی از تسبیح تو جان اهالی را زنده می‏کردم!
خدایا!
مرا در زلال مهربانی‏ات تطهیر کن!
بگذار پروانه‏وار،
بر مدار روشن کرامتت بچرخم!
در من هزار هزار فانوس مغفرت روشن کن!
هزار پنجره از اشتیاق،
به روی جانم باز کن!
کوتاهی دستانم را به بلندی ستاره‏های اجابت برسان.
زنگار برگیر از آیینه وجودم!
بر بدی‏هایم لباس عفو بپوشان!
بر عیب‏هایم پرده بپوشان!
به زانوانم توان ایستادن بده!
مرا کمال ببخش تا شایسته سجده فرشتگان گردم.







ارسال شده در توسط محب مهدی