سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار





تو، بخشی از یک اقیانوس بودی که خورشید گرم چشم هایت
ما را با ابرها باران می کرد و هر شب، باران های هزار ساله
بغضمان از ناودان های دلتنگی حرمت سرازیر می شد.

چقدر تلخ است این همه فاصله از حریم حرمت!
چقدر تلخ است که کبوتر باشیم و نتوانیم بر
شانه های حرمت بوسه بزنیم!


نمی دانم کی دست های تشنه زیارت، مرا به ضریح
مقدس تو می رساند. هر روز ساعت هفت صبح، هفت گل سرخ
غنچه می شوند تا صدای تشنگی تو را هفت بار در گوش هفت دریا بخوانند.

هر روز ساعت هشت، هشت پرنده، هشت بار نامت را
در همه هشتی های خشتی دلتنگت آواز می کنند.

هر روز ساعت نُه، نسیم نه بار از شش جهت، نامت را در تمام
طبقات آسمان جار می زند. کاش نسیم صدایت را به خواب هایم
می فرستاد تا از این سکوت سربی شب و روز
که لبریز تنهایی ام کرده است، رهایی یابم!

کاش می توانستم پرواز کنم تا حریم
حرم کوچکت، ای دریایی ترین!



ارسال شده در توسط محب مهدی