سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






نمی دانم جهان این خوشبختی شگرف را مدیون کدام دعای
مستجاب بود که خدا، نام متبرک تو را به پیشانی زمین نوشت
و سرنوشت آب ها را به سخاوت دستانت سپرد؟


ثانیه های مبارک، مژده آمدنت را بی تاب شدند
و هیجان، در بستر تمام رودها شتاب گرفت.

از همان لحظه نخستین میلادت، پروانه ها مسیر نگاه
لاهوتی ات را تا دورترین شعاع شیفتگی به رقص آمدند و
تمام ستاره ها، زیارت خوان چشم هایت شدند.

تو آمدی تا خیمه های جوانمردی و غیرت را ستون شوی.
انگار خدا کلید تمام قفل های بسته را به کرامت دستان تو سپرده
است که به محض شکفتن نامت، عقده ها باز می شود!

چهره آسمانی ات، چقدر با روشنان ماه نسبت داشت آن
گاه که ماه، بر مدار چهاردهم متوقف می شد!


لبخندت، رایحه گل های بهشت را می پراکند در شامه خاک.
آیین تو مردانگی است و شیوه ات جان بازی.

آقا! لب های فرات، برای بوسیدن لب هایت ترک برداشته است.
اگر زمزمه تمام آب های جهان را یک جا جمع کنی، مدح تشنگی سقایی
است که عطش لب هایش تمام آب ها را، حسرت به دل گذاشته.

تو آمدی و بر پیشانی محرم، نامت روشن و تابناک، طلوع
خواهد کرد و از هیبت نگاه حیدری ات، زهره کوه ها آب خواهد شد.

تو از دامان شجاعت برخاستی و در آغوش مردانگی بالیدی.
کودکان حرم، آمدنت را به شوق ایستاده اند.

بی تابی تیرها را جز نگاه شیفته چشمان تو پاسخی خواهد بود؟!
باب الحوائج!

تمام جاده های وصال، از حوالی نامت می گذرند.
تمام درهای بسته به یک سخاوت نگاهت باز می شود.

«شیرین تر از عسل گام برمی داری و باشکوه ترین
سرودها، به شرمساری پس می نشینند.

شیرین تر از عسل شمشیر می زنی و بلندترین حماسه ها
به احترامت زانو می زنند.


شیرین تر از عسل می میری و زیباترین
مرگ ها، در آرزوی تو آه می کشند».


خدیجه پنجی




ارسال شده در توسط محب مهدی