سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار




تمام دنیا دست‌هایت را می‌شناسند.
تو را همه با دست‌هایت می‌شناسند.

دست‌هایی که دستان خداست
و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده.


همان دست‌هایی که دستان پر سخاوت دریاست
و تمام آب‌های دنیا را شرمنده خویش کرده است.

دست‌های تو را نمی‌شود نادیده گرفت؛
چون دستان خدا فراتر از همه دست‌هاست.


هر که با دست‌‌های تو بیعت کند،
دستان خدا را در آغوش گرفته... .

دست‌هایت، آیینه دستان پر پینه مردی ا‌ست
که تمام هستی در دست ولایت اوست.


مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش می‌گرفت
و بر در خانه‌های‌ شان می‌برد و سفره‌ها‌ی‌شان را نمک‌ گیر خویش می‌کرد.

تو فرزند دست‌های حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت،
ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت.


پس از دستان او که نان‌آور خاک بود،
دست‌های تو آب‌آور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.

دست‌هایت، برکت عشق را در سفره‌های عاشقان می‌نهند.
اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات می‌طلبیم،
آب مراد... . از تو عافیت می‌خواهیم.

از دست‌های توانگرت، سعادت می‌خواهیم ای مرد!
کاش دست‌های تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند.

کاش دست‌هایت به یاری انسان برخیزد
و او را وارث صلح و آشتی کند.





ارسال شده در توسط محب مهدی




تاسوعا یعنی عباسِ علی.
عشقِ عباس به مولایش فقط حسی برادرانه نبود
عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را ببینند
و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.


عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید
تا دیر نشده جان خود را برداشته
و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،
لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!
شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.


سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.


آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.



ارسال شده در توسط محب مهدی




طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
روبروی دردهای انسان.

اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

یا قمر بنی هاشم!
واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّه‏های تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »

محمدکاظم بدرالدین









ارسال شده در توسط محب مهدی



و تو اتفاق افتادی

تو باید اتفاق می افتادی.
شاید اگر همه ماجرا به تو ختم می شد، حالا همه چیز فرق می کرد!


شاید اگر تو نبودی و واقعه بی تو اتفاق می افتاد،
دنباله نور این کهکشان، تا ظلمتِ اکنونِ تاریخ نمی رسید!

حتما بی تو این روشن گری چیزی کم داشت.
بی تردید، بی تو، حجت اهل شب تمام نبود.


بی تو اوراقی از تاریخ، بی خط و بی دلیل می ماند.
و تو اتفاق افتادی تا حجت بر همه تمام شود. هر که رفتنی است
برود و هر که پیشانی اش مُهر ماندگاری در عظمت تاریخ را گرفته، بماند.

و تو اتفاق افتادی تا همه، بودن یا نبودن را برگزینند.
تو اتفاق افتادی؛ درست در روزِ انتخاب سعادت؛

تاسوعا!.

 

 




ارسال شده در توسط محب مهدی


با مشک های پر از آب


آب گلویشان خشک شده بود.
لب هایشان ترک خورده بود و زبان توی دهانشان نمی چرخید.
آسمان آنقدر گرفته بود که گریه اش نمی گرفت...
دست به دامنت شدند و تو با آن همه بزرگی ات رفتی...
شانه های آسمان لرزید؛ تا تو رفتی و با مشک های پر از آب برگشتی...

همه ما تاسوعا را با تو می شناسیم.
تاسوعا، با تو با آن همه بزرگی ات گره خورده است.


همه ما تاسوعا را به نام گره گشای تو دخیل بسته ایم؛
یا اباالفضل علیه السلام!

شهلا خدیوی

ارسال شده در توسط محب مهدی



روزی نه مثل روزهای دیگر




تو روزی نیستی مثل تمام روزهای خدا که خورشید از میانِ دستانِ
سپیده مشرق شکوفه بزند و در سرخی سینه آرامش مغرب ناپدید شود.

تو روزی نیستی که آفتاب، نگاه هر روزه اش را به زمین بدوزد
و بی تفاوت از سر هر بودنی عبور کند.


تو روزی نیستی که آب، حال خودش را به دست
رود بسپارد و تنها به رفتن فکر کند.

تو روزی نیستی که زمان، از هر اتفاقی که می افتد،
در آن متعجب نشود و همه لحظه هایش را به یک چشم ببیند.


تو روزی معمولی نیستی؛ روزی هستی که روز واقعه
را در میان گرفته ای و به پیشواز حادثه می روی.

تو روزی هستی که عَزمت را جزم کرده ای
تا به قله های تاریخ نزدیک شوی.


تو روزِ ماقبل عاشورایی؛ روز تاسوعایی.



ارسال شده در توسط محب مهدی




حسین علیه السلام اسوه عشق و بندگی


به دنبال کدام سرمشق و نمونه می‌گردی؟
چه کسی برای تو آرزوی رسیدن است و منتهای ‌هدف؟

در قاب نگاهت کدام تصویر، شب و روز تکرار می‌شود
و حتی در خواب و رؤیا همواره با توست؟

فکر می‌کنی مثل چه کسی باید باشی،
مثل چه کسی باید زندگی‌ کنی، حرف بزنی،
حتی‌ کارهای‌ روزمره‌ات را انجام دهی؟

با همه‌ جستجوهایت به کسی نمی‌رسی که در هر حال
و برای همیشه انگشت اشارت به سویش نشان کنی
و شک نداشته باشی که او راه‌شناس است و با او به بیراهه نمی‌روی.

سرمشق‌ ها و نمونه‌ های دور و برت همه تمام شدنی‌اند
و گذر زمان بهتر و بالاتر از آن‌ها را معرفی می‌ کند.

تو باید در پی کسی باشی ‌که هرگز تمام نشود، کهنه نگردد،
بلکه تری و تازگی و حقیقی بودنش هر روز، روشن‌تر از دیروز نمایان شود
و
کربلا بهترین نمونه برای همیشه‌ انسان و همه‌ انسان‌هاست
و
حسین علیه السلام برترین اسوه و سرمشق.

او خود فرمود: «من برای شما بهترین سرمشق و نمونه‌ام»
و مگر نه این‌ که
حسین علیه السلام آیینه‌‌ تمام‌نمای پیامبر است
و پیامبر بالاترین اسوه‌ حسنه؟!

حسین(ع)، همه را به خویش می‌ خواند آن‌گاه که می‌ فرماید:
«هل من ناصر ینصرنی؛
آیا کسی هست یاری و همراهی‌ام کند؟»

بیایید همه‌ ما لبیک‌ گوی آن حنجره خون فشان باشیم
که لبیک به
حسین علیه السلام ، لبیک به قرآن است.

در گذر زمان و در گردش مدام ماه،
دوباره به ایستگاه
محرم رسیده‌ایم.
محرم فصل رویش‌ ها و ریزش‌ هاست.

فصل صف‌آرایی تمام خوبی‌ ها
در مقابل همه‌ زشتی‌ ها و پلیدی‌ ها.

باز هم
محرم و یک دنیا اشک و عشق و عبرت.
باز هم
کربلا و سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف می‌ کنند
و باز هم
عاشورا و یک روز به وسعت تمام روزهای خدا.


ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار

 


ارسال شده در توسط محب مهدی




باز باران با ترانه ،می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را ،دشت پر شور و نوا را

گردش یک روز غمگین ،گرم و خونین
لرزش طفلان نالان ،زیر تیغ و نیزه ها را


باز باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان

با گهرهای فراوان می چکد
از چشم طفلان پریشان

پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی

چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان


باز باران ،باز باران با ترانه
همچو اشک می بارد از
چشمان یک مرد خسته ،دلشکسته

بغض هیهات بر لب ،از عطش در تاب و در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها
روی لب شش ماهه طفلی، رو به پایان

مرد محزون ،دست پر خون
می فشاند از گلوی نازک شش ماهه
بر لب های خشک آسمان با چشم گریان

باز باران باز هم اینجا عطش ، آتش، شراره
جسمها افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره


شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان

دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی

اندراین صحرای سوزان ،می دود طفلی سه ساله
پر زناله ،پای خسته ،دلشکسته

روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد خون گلویش بر تن این خاک سوزان

باز باران باز باران !
قطره قطره می چکد از چوب محمل
خاک‌های چادر زینب به آرامی شود گل

می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران


آری آری ، باز باران با ترانه!
باز زخم و اشک و درد و تازیانه

آری آری ، تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه


تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه برگونه ها ،بر مشک ساقی

کاش می بارید باران....


کاش می بارید باران....

ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار

 






ارسال شده در توسط محب مهدی




نکاتی از حیات و شهادت حضرت علی اکبر(ع)

"علی بن الحسین" در زیارت عاشورا کیست؟

حضرت علی‎اکبر(ع) شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت
و رزمندگی را از جدش امام علی(ع) به ارث برده بود، اهل بیت(ع)
هرگاه که دلتنگ پیامبر می شدند به چهره او می نگریستند.

حضرت علی اکبر(ع) فرزند اباعبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان
سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامیشان امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع)
و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.

درسنّ شریف حضرت علی اکبر به هنگام شهادت، اختلاف است.
برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله
و عده ای هم می گویند بیست وهشت ساله بود.

اما بر اساس منابع تاریخ و حدیثی حضرت علی اکبر
از امام زین العابدین(ع)بزرگتر بودند.





ارسال شده در توسط محب مهدی




کربلا عصاره بهشت است و عاشورا آبروی عشق.

اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمی رویید و
مشام هیچ انسان آزاده ای حقیقت را استشمام نمی کرد.

اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود
امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری نمی کرد.


حسین آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده
و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد
تا حرف و حدیثی باقی نماند؛

زینب عشق را تداوم بخشید
و آن را در گستره زمین و آسمان منتشر کرد
تا از آن پس تمام عاشقان وامدار حماسه عاشورا باشند.

کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاهی برای آنان
که می خواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.


از آن روز زندگی معنا یافت که حسین (ع) بر کتیبه دل ها نقش بست
و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفته ها شد.

 

ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار

 



ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4      >