سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار









ll?.?.?llاسدالله و اسدرسوله ll?.?.?ll

وی‍ژه نامه ی 15 شوال

شهادت حضرت حمزه(ع)

عموی گرامی پیامبر بزرگوار اسلام(ص)



ادامه مطلب



ارسال شده در توسط محب مهدی








همنشین آفتاب

تو را می شناسم. سالهای سال است، از آن روزگاران

جهالت قوم عرب، آن گاه که فطرت انسانی لگدمال امیال نفسانی شده
بود و از زمان زنده به گور کردن عاطفه ها و از وقتی که
حجم احساسات را در قعر زمین چال می کردند.

تو را می شناسم، مردی آسمانی، همنشین آفتاب و هم صحبت مهتاب
به یاد دارم زمانی را که حضرت عشق تنها بود و حصار تنگ
کینه محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرا گرفته بود
و تو در اوج تنهایی، او را یاری دادی.

تو حمزه هستی که بر فراز تاریخ درخشیدی، درخششی از
جنس عشق. سکوتت پر از فریاد بود، فریادی که
بر تیغه شمشیرت می درخشید.

در آن روز وقتی جنون میدان دار معرکه شد و جانت لبریز
از یاد حضرت دوست، تو هروله کنان به مسلخ عشق
رفتی تا نقد جان، در طبق اخلاص گذاری.


و تو را در آن روز بیش تر شناختم، مردی اسطوره ای با روح
بلند عرفانی، مردی که تند باد حوادث قامت چون سروش
را خم نکرد، و در معرکه، ترس بنیانش را سست نکرد.

چه شکوهمند بود، رقص شمشیرت به هنگام نبرد!
و چه زیبا بود، قهقهه مستانه ات به هنگام لقاء!


در آن لحظات جان کندن. آن گاه که ذکر از لبانت شکفته بود
و نگاهت به آفتاب خیره شده بود،

به گاه دست و پا زدن در خون، هنگامی که سپهر سپید
ملائک فرش راهت شده بود

دستانی پلید، سینه ات را شکافت و آیه های عشق از سینه ات
جاری شد. و تو در ابدیت خندیدی.

حسن رضایی


ارسال شده در توسط محب مهدی





از سلسله دلاوران

آن گاه که نعره ات، لرزه بر اندام شیران بیابانی می انداخت
و چکاچک شمشیرت، لالایی دشت های جنگدیده بود و گام هایت،
دره ها را عمیق تر می کرد، تو را می شناختم.

نامت آشناست به گوش کوه ها و صحراها، باران ها و شهرها.
بی شک کوه احد، به خاطر داشتن تو، قرن هاست که خود
را رفیع تر از همه کوه های حجاز می داند.


نامت شکوه اُحُد است و اعتبار همه دشت هایی که گام های توفان وارت
را از خویش عبور داده اند و نیز همه صخره هایی که زلزله ار
بر دوش ایشان ایستاده ای و کمان کشیده ای؛

آن چنان که صدای کشیده شدن زه کمانت، پوست همه ببرها را
می لرزاند. چگونه می شود تو را سپاس گفت و چگونه می شود
که فراموش کرد روزهایی را که یک تنه در برابر
قوم مشرک و خاصم، سینه سپر می کرد


و برادرزاده نورانی خویش را چونان رفیع ترین کوهستان ها و چونان
استوارترین دژها و باروهای سر به فلک کشیده به حراست می ایستادی.


جای سیلی تو حتی هنوز چهره اخلاف ابوسفیان را می آزارد.
و عاقبت نیز تیر کینه همان جگرخواران بر جگرت نشست.


از قلم خون می تراود، آن گاه که می خواهم از آن لحظه دردناک
سخنی بنویسم؛ آن لحظه ای را می گویم که نیزه زهرآگین وحشی
سینه ات را آلود و جگرخواران، چونان کفتاران گرسنه
بر پیکرت هجوم آوردند؛

هم ایشان که تا ساعتی پیش، حتی در همه عمر وقتی نام تو
را می شنیدند لبانشان از کفرگویی قفل می شد و به
خانه هایشان می خزیدند و در پستوها می لرزیدند.


آری! هم ایشان اینک کرکسان شجاعی شده اند که
بر بدنِ هنوز گرمت هجوم می آورند.


آری! هم ایشان که عمری دریدن جگر تو را زیر دندان های
خونین خویش، رؤیا گونه خواب می دیدند، اینک به آرزوی
کهنسال خویش رسیده اند و آتش حسرت ایشان گویی
آب سردی ریخته باشند، با ولع، خنجر از نیام می کشند،

در حالی که آن چنان که بر روی سینه ات نشسته اند.
اما هرگز نخواهند دانست که آن چه می ماند، نام بزرگ حمزه است
و همه خواهد گفت: دلاوری که ناجوانمردانه به خاک افتاد.


آن چه دریده شد، عصمت جگرخواران کینه توز بود، نه سینه حمزه؛
که بی شک تا دنیا دنیاست نام حقیر ایشان جز به پلیدی برده نخواهد شد.


گاهی می اندیشم که بعضی گویی زاییده شیطان باشند، چنان
که فطرت ایشان شیطان گونه است و هرگونه که راه کج کنند
جز به سمت و سوی زشتی و خباثت گام بر نخواهند داشت؛

آن چنان که گویی رسالت ایشان شیطان گونه زیستن باشد.
اما تا وقتی که شیطان باشد و رسالت های شیطانی،
بی شک خون دلاورِ احد در رگ های دلاوران همه عصرها
خواهد چرخید و قلبش در سینه هزاران دلاور گرم خواهد تپید.

دیگر چه باک اگر جگر از سینه حمزه بیرون کشیدند!
بی شمار جگرآوران دیگر هستند و خواهند بود که روح حمزه
در بدن ایشان جاری است تا همواره رعشه ای دایم،
پیکر کرکسان و کفتاران را آسوده نگذارد.

جنگل ها هرگز از نعره شیران تهی نخواهند بود.
حمزه اگر رفت،علی زنده است.


و حسین زنده است و ابوالفضل العباس زنده
است و اینگونه است که سلسله دلاوران، چونان زنجیری
قطور به هم بافته همواره در حالی تاریخ امتداد خواهند داشت؛
زنجیری که هرگز گسسته نخواهد شد.


مهدی میچانی فراهانی

 


ارسال شده در توسط محب مهدی


?*?*?مسافر ری ?*?*?

ویژه نامه ی سالروز وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)

 

ادامه مطلب


ارسال شده در توسط محب مهدی








نمی دانم پیاده آمده ام یا سواره؟
نمی دانم با گریه آمده ام یا خنده؟
فقط می دانم شب جمعه ها سر قرار همیشگی باید آمد.

هوای «دعای کمیل» نیمه شب از بالای گنبدت و
کبوتران دعا که به عمق نگاه مهتاب پرواز می کنند.


هق هق گریه هایم را بشنو که از راه دراز یک هفته
روزمرگی می آیم؛ از عمق چاه یک هفته نیاز.

دست های بابای پیرم را که اولین بار مرا به دیدن تو آورد
به تاریخ سفر غریبانه تو می سپارم.


حاجتم را به که بگویم، اگر به تو نگویم که زیارت تو
زیارت مولا حسین علیه السلام در کربلاست؟

شب های جمعه، دست های ملکوتی تو تاب تحمل انتظارمان می بخشد؛
دست هایم را بر ضریح مهربانت بپذیر!

تو که پیغام تشیع بر خطه «ری» بودی و بهانه ملک ایران برای
یاد اهل بیت، پیام تاریخی انتظار را بر قلب ام القرای اسلام جاری کن

دعایم را آمین گو که غم انتظار، قامتم را خم کرده و چشمانم را بی سو.
ما را پناه باش؛ مثل همه کبوتران گنبدنشینت.



ارسال شده در توسط محب مهدی





عطر نینوا

سرزمینمان آنقدر حضور شما را استغاثه کرد تا اجابت نجواهایش
را از آستان دهمین ستاره گرفت.

سرزمین سرشار از عطر رضوی مان در پی رایحه حسینی می گشت؛
می خواست از کربلای سرخ ولایتش هم نشانی داشته باشد.


وقتی به سرزمینمان پا گذاشتی، تمام جوانه های نیازمان، دست
در دست ارادتت گذاشتند. گره گشایی حضورت را به محکمه
شبهات و شکیات قاضی کردیم تا زلال اسلام ناب محمدی
را به ما بنوشانی و سیرابمان کنی.

ما تفاخر قبیله ای مان را به پای صفا و سادگی ات قربانی کردیم
تا میهمان خلوص اهل بیت شویم.

ری را برگزیدی تا دور از هیاهوی دشمن، در میان ما زندگی کنی.
عطر نینوایی ات، همه جا را لاله پوش کرد و از دریای پاکی ات
هزار جویبار در سرزمینمان جاری شد.

... اما چقدر زود، از ما دل کندی و به آسمان پیوستی!
تو رفتی و ما ماندیم و دل های بی قرار که دست در
دست هم،گنبد طلایی آستان تو را بالا بردند.


ما ماندیم و عقده ای سوخته، به یاد و خاطره حضور کوتاه
و پر برکتت که یادگار اهل بیت بود.

ما ماندیم و کبوتران زیارت تو که هر روز، برای صید دانه
دیدار، به سوی ری پرواز می کنند؛


باشد که میزبان خوب زیارت گران حرمت باشیم
و پیرو راستین کلام آسمانی ات!

حورا طوسی



ارسال شده در توسط محب مهدی

 

 

 


department_of_justice_logo-1-jpg


وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود درباره قاچاق انسان که روز دوشنبه آن را منتشر کرد، در بخش مربوط به ایران نوشت که این کشور مبدا و مقصد قاچاق انسان از جمله برای روسپیگری است.

به گزارش خبرنگار بلاغ، وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود درباره قاچاق انسان که روز دوشنبه آن را منتشر کرد، در بخش مربوط به ایران نوشت که این کشور مبدا و مقصد قاچاق انسان از جمله برای روسپیگری است.

گزارش وزارت خارجه آمریکا متنی طولانی است که در آن، وضعیت کشورها در زمینه مبارزه با قاچاق انسان به منظور بهره کشی تجاری و جنسی بررسی شده است.

در بخشی از این گزارش که به ایران اختصاص داده شده، نوشته شده که به دست آوردن اطلاعات دقیق از ایران برای نویسندگان گزارش ممکن نبوده است اما بنا به آنچه که به دست آورده اند، ایران مبدا، مسیر و مقصد قاچاق انسان برای روسپیگری و کار کشیدن اجباری است.

نکته قابل توجه در این گزارش این است که آمریکا را به عنوان کشوری که تلاش می کنند تا با وضع قوانین و اجرای آنها از قاچاق انسان برای بهره کشی های تجاری و جنسی بکاهند، معرفی می کند.

و عجیب تر آنکه کشور ایران را در کنار تایلند در یک لیست مشترک قرار داده است.




ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >