سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






بر تو درود
ای که میلادت، نقطه عطف خلقت است!


بر تو درود که عشق، خود را با نام تو تجلی داد
و خلقت، بی وجود تو معنایی نداشت؛


ای بهترین خلق که پیامبران سلامت می کنند
و تو را سید خویش می خوانند؛


ای آن که خدا از نور خویش، تو را آفرید و بر تو
سلام داد و جهانی را در رکاب تو گذاشت تا معلوم شود
که تاریخ انسان، چون تو نداشته و چون تو نمی آورد؛


و ای چراغ رها شده در پرواز!
تو، عاشقانه سرود زندگی در گوش خلق زمزمه کردی؛


بر تو درود!


ارسال شده در توسط محب مهدی





پابه پای میلاد سبز اولین فرستاده

صدای قدسی اشراق، با عطر صلوات درآمیخته است.
تولد گل های محمدی، رویشی از مهتاب
را سر باغچه لحظه ها ریخته است.


زمین، حق دارد در خود نگنجد از این بشارت حجیم.
مژده امروز، چونان چشمه ای از امید، در همه جا جاری است.


کاخ های هراس، به خاکستر شومی خویش نشسته اند.
لرزه بر طاقت طاق کسرا افتاده است.


آتشکده فارس، مرده ای بیش نیست؛
مقابل خورشید لایزال حجاز.


نسیم بهاری، لابه لای درختان اندیشه وزیدن گرفته است.
قلم، با طرز دیگری از عشق روبه رو شده است.


سلام است و جلوه های سپید در زمین، ترنم، رونق گرفته است.
صدای شادی و صلوات، به موازات خرد شدن بت های جاهلی، شنیده می شود.


نیک خویی و پارسایی، به زوایای مختلف زندگی کشیده می شود.
تکرارهای هوس آلود مشرکان، درهم شکسته می شود.

عمری بود که رنج های بشر از بیهودگی زندگی، از شماره
گذشته بود. سال ها زور و جهل، بندگان را
در کام خویش فرو می کشید.

امروز اما، روز رهایی از یوغ تاریکی شب های یلدا است.
برخیزیم؛ ما نیز با نقل و صلوات، به استقبال امروز برویم!


محمدکاظم بدرالدین



ارسال شده در توسط محب مهدی
ویژه نامه میلاد فرخنده حضرت مسیح علیه السلام



ارسال شده در توسط محب مهدی








دیده گشودن جهان به رخسار روشن حضرت
عیسى مسیح
علیه السلام نشانه تجلى اراده الهى
در شب زمستانى زمین است
همچنان که وجود
قدسى آن حضرت، نشانه یگانگى
و تقدیس حق
در سراپرده وجود است.




میلاد حضرت عیسی مسیح (ع)، پیام آور
صلح با خوبان،
محبت به ستمدیدگان و
دوری از ستمگران برهموطنان مسیحی مبارک باد.

 


ارسال شده در توسط محب مهدی





و
مسیح متولد شد،

گلی سپید بر دامنی رویید

که بر آن تنها و تنها
” روح القدس ” نشسته بود،

غنچه ی عشقی بر شاخه ی سبزی

که از بوسه ی عاشقانه ی نسیمی بارور شده بود.

نسیمی که از دم پاک و اهوایی خداوند

در
هوای مریم برخاسته بود.

روح شگفتی که از کالبد زیبای
” کلمه ” سرکشیده بود.

کلمه ای که با ” قلم زرین ”خداوند

بر دفتر ابرفام روح ناآرامِ رامِ مریم

نقش شده بود.



ارسال شده در توسط محب مهدی

 








شب بیاد ماندنی



امشب، در خاطره زلال مکه نقل می پاشند. هلهله آسمانیان،
در لحظه های شیرین و پر ستاره اهل زمین پیچیده است.

امشب جشن وصلت است؛
وصلت ماه با خورشید پرفروغ و نامدار مکه.
چه شور و شوقی در دیدگان روشن بانوی بزرگ شهر نشسته است!

خدیجه، عروس حجله «امین پیامبر مکی» شده است
و ترنم تهنیت ملائک است که بر پلک کعبه می بارد!

بانویی پای به خانه مردِ آسمان ها نهاده است؛
بانویی که آمده تا همدم و همراه همیشگی اش باشد.


همسری که عاشقانه، در روزهای سخت و دردمند رسالت
دلسوز و حامی اش باشد. زنی که خداوند
به بندگی و خلوص او مباهات کند.

یاوری که دست های سخاوتش برای آیین باشکوه محمدی
صلوات الله علیه وآله تکیه گاهی باشد و پابه پای لحظه های
پر رنج رسول، از بعثت تا شعب پردرد ابی طالب، شریک تب و تاب و
غصه های همسرش باشد و دست دل از تمام رنگ های دنیایی فرو شوید.

در عرش خدا ضیافتی برپاست؛ آخر امشب وصلت پرخیر
«امین پیامبر مکی» است با بانوی اول اسلام، مادر
مهربان فاطمه علیهاالسلام


این وصلت فرخنده برمسلمانان مبارک باد




ارسال شده در توسط محب مهدی







اینجا، در پیچ هفتم آسمان، ایستاده بر درگاه بهشت،
هزار قبیله عاشق از ملائک، انتظار تو را می کشند.

عروس نیک سرشت مهر گستر!
دامان سپید بخت خویش را
از این سرای خاکیان برکش و قدم در محله افلاکیان بگذار؛

زیرا در رویای گمشده هر زنی که در جست وجوی نیمه خویش است،
آرزوی وصلت با مردی است که شب های تو را
به عطر سجاده و نسیم دعا، گره خواهد زد
و روزهایت را در پیوند با معرفت و خلوص، معنا خواهد بخشید.

اگر هر انسانی با ازدواج، نیمی از دین خویش را کامل می کند
و ایمان ناقصش را تمامیت می بخشد، تو با ازدواجت،
دین غربت زده اسلام را کمال می بخشی و عطر ایمان و یقینت را
با ترس و تردید تازه مسلمانان، درهم می آمیزی.

از هم اینک، دامان صبر و مهر خویش را
پذیرای زخم خوردگان دل سپرده به اسلام کن
که خانه تو، مأمن بی پناهی های رهروان پیامبری است
که کوچه ها، با سنگ و خاکستر به استقبال او می آیند.


ارسال شده در توسط محب مهدی




پیوند آسمانی


آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و
زمین کل می کشد این پیوند آسمانی را.

چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه!
چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!

چشم های ملایک، با لهجه ای بارانی شادباش
می گوید این وصلت خوش آیند را.

امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛
اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛


با کسی که پادشاه بی تاج و تخت زمین و آسمان است.
با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست
و آفتاب، به طمع دیدار او هر روز طلوع می کند

با کسی که خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» نامید.
خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور
همیشگی ملایک ندارد؛

خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی
را نمی شناسد،خانه ای که افق های روشن آسمان
چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند.

خدیجه، جان پیامبر می شود.
تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می کند.

و خدیجه به خانه محمد صلی الله علیه و آله می آید تا
مرهم زخم های فردای محمد صلی الله علیه و آله شود.


علی خالقی


ارسال شده در توسط محب مهدی






دو بال یک کبوتر




ازدواج، سرشار از لحظه های ناب الطاف خداست.

هدیه آسمانی خالق رحیم است برای لحظه های
بی رنگ تنهایی مخلوق!


فرمود: «همسرانی برایتان آفریدیم
از جنس خودتان تا مایه آرامشتان باشند»؛


از جنس خودتان و برای آرامشتان،
تا از خواهش های زمینی سبکبال شوید و اوج بگیرید.



پیوند ملکوتی رسول اعظم(ص) و خدیجه (س) مبارک باد




ارسال شده در توسط محب مهدی








کیستم من بانوی اسلام، ام‌المؤمنینم
مادر کوثر، امید رحم? للعالمینم

آسمان معرفت، بر روی دامان زمینم
بانوی باغ جنان، محبوب? جان‌آفرینم

مثل زهرا دخترم آئین? حق الیقینم

بـارها از حق سلام آورده جبریـل امینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
پیشتر از روز بعثت مصطفا را همسرم من

از نزول وحی، تنها حامی پیغمبرم من

همسرش نه، ‌همدمش نه، ‌بهترین همسنگرم من

مؤمنین را، بلکه ایمان را گرامی ‌مادرم من
بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من

در جلالت هـاجر و حـوا و مریم را قرینم

من خدیجه همسر و همگام ختم‌المرسلینم

پیشتر از بودنم دل برد از دستم محمد
در حقیقت روشنی بخش وجودم بود احمد

گشته بودم همچنان مشتاق آن روح مجرد

بی خبر بودم که از لطف خدای حی سرمد

روزی آن یار تمام خلق با من یار گردد
می‌کندحق با نخستین شخص خلقت همنشینم

من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

دختری دارم که خورشید ومه‌وگردون هلالش

شوهری‌دارم که قرآن‌گشته نازل درکمالش
دختری دارم که می‌آید سلام از ذوالجلالش

حیدری گردیده دامادم که نبوَد کس مثالش

حجره‌ای دارم که جبریل امین روبد به بالش

نی عجب گرچرخ گردون سجده آرد بر زمینم
من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

گرچه هستم زن ولی مردانه حق را یاورم من

مصطفی را در شهامت بعد حیدر، حیدرم من

در دل یک شهر دشمن حامی پیغمبرم من

زن، ولی مردانه با ختم رسل همسنگرم من

اولین بانوی خلقت را یگانه مادرم من

بلکـه مـام یـازده عیسـای عیسـا آفرینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
گرچه در ثروت کلید گنج‌ها بودی به دستم

گشت تقدیم محمد روز اول بود و هستم

جز محمد از خلایق رشت? الفت گسستم

جان به کف بگرفتم و دل بر رسول الله بستم
هم به عالم هم به جانم پشت دشمن را شکستم

آری آری دسـت پیغمبـر بـوَد در آستینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

من تمام هست خود دادم به راه حی ذوالمن

تاخدا هم ازکرامت هست‌خود بخشیدبرمن

ریخت دامن دامنم گل، دست لطف‌حق به دامن

بُضعـ? ختم رُسل، زهرا مرا شد پار? تـن

با جمال روی آن گل جان من گردیـد گلشن
بود حتی در رحم همصحبت و یار و معینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

می‌دهد تاریخ درهرعصر در عالم شهادت

من خدا را کرده‌ام پیش از شب بعثت، عبادت

داشتم بر خواج? «لولاک» از اول، ارادت

با وصال عقل اول یافتم از نو ولادت

در همه زن‌های عالم شد نصیبم این سعادت

تـا سـر دستم گـل رخسار زهرا را ببینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

من خروشان بحرعصمت مادر فُلک نجاتم
در کنار خضر رحمت روح را عین‌الحیاتم

فاطمی خو مرتضا توحیدم و احمد صفاتم
دین حق شد متکی بر همت و صبرو ثباتم

سال عام‌الحزن شد بر مصطفی سال وفاتم

ریخت بـر خـاک لحد اشک امیرالمؤمنینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

الغرض تا زنده بودم، مصطفی را یار بودم

بهر حفظ جان او شب تا سحر بیدار بودم

جانِ جانِ آفرینش را زجان غمخوار بودم

لحظه لحظه بین مردم مورد آزار بودم
با جنایت پیشگان پیوسته در پیکار بودم

نظم «میثم» شاهـدی باشد ز عزم آهنینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

استاد میثم(سازگار)


ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6