سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار




مقالات و سایر مطالب مرتبط:

هفته ی وحدت ؛ آموزه های وحدت _ اماکن مذهبی و مقدّس ، آیینه ی تمام نمای وحدت
به به چه روز قشنگی { ویژه نامه میلاد حضرت محمد (ص) برای غنچه های زیبا}
حوادث شب ولادت حضرت مصطفی محمد ابن عبدالله (صل الله علیه و اله)
روایاتی چند در باره پاره ای از آداب و سنن پیامبر(ص) در معاشرت
ویژگی ها و شایستگى های پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
خصائص خاتم الانبیاء ،محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله
جلوه هایی از حقیقت وجودی نبی اکرم (ص) در قرآن کریم
بررسی دلائل خاتمیت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله
چهل موضوع ؛ چهل کلام گهربار از پیامبر اعظم (ص)
قولی که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داد
صدو بیست درس زندگى ازسیره حضرت محمد (ص)
سیره اجتماعی -حکومت و سیاست رسول اکرم (ص)
پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله در کلام خداوند
سیره پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله در قرآن
تصویری زیبا از پیامبر پاکی‌ها در عصر جاهلی
پیامبر رحمت در کلام امام صادق (علیه السلام)
فرزندان رسول خدا صلوات الله علیه و آله
گفتارهای وحدت آفرین رسول اکرم(ص)
نگاه خاور شناسان به پیامبر اعظم (ص)
ابعاد معنوی شخصیت پیامبر اکرم (ص)
حمایت‏‌های غیبی در زندگی پیامبر(ص)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
پیام پیامبر (ص) به دختران امروز
گوشه هایی از خلق عظیم نبوی
نام ها و صفات پیامبر در قران
اخلاق انسانی رسول پاکی ها
پیامبر اکرم؛ مصلحی موفق
عطر صلوات




ارسال شده در توسط محب مهدی








مکه، امروز بر صدر خبرهاست

امشب، جبرئیل امین، دستی در نور و دستی در آینه دارد.
شبی است که آفتاب حجاز، سر از مشرق روشنایی
برمی آورد و این شب بی سحر را فرمان هجرت می دهد.


امشب چه شبی است، شب بی تکرار عبداللّه و اینک، از
او فرزندی خواهد آمد که جهان را بر پله اول خراجش
نهادند تا او بپذیرد و آسمان را طفیلی آستانش گذاشتند
تا قدرش، عالمی را حیران نماید.

مردی می آید تا بهار، بر قدم هایش بوسه زند و پرنده های
یخ بسته پاییز، بار دیگر سرود میلادش را تکثیر کنند و حجاز،
از نوازش دستانش، این شهرت پنهان را از او هدیه گیرد.


او می آید تا غبار را از پیراهن انسانیت بتکاند
و تبسم خود را بر آینه ها حک کند.


می آید تا پرده از راز پنهان خلقت براندازد
و لبانش، کلام خدا را به پهنه گیتی آواز دهد.


می آید تا نخلستان ها، آمدنش را سرک بکشند و
دختران به ناحق دفن شده، از او عزت و شکوه گیرند.

آری! امشب محمد صلی الله علیه و آله می آید تا
آوازهای شادی و شور، از حنجره خشک و ماسیده مکه
پخش شود و جهان، طلوع تازه ای را بنگرد؛


طلوعی را که هیچ آفتابی توان خلقش را ندارد.

مکه امروز بر صدر خبرهاست.

مکه، شهری است که فرشتگان الهی، به هم نشانش می دهند.

علی خالقی



ارسال شده در توسط محب مهدی







تولد حقیقت

آمنه دارد گهواره آفرینش را تاب می دهد؛
دارد عشق را در نوسانی منظم، بالا و پایین می برد.


... و محمد صلی الله علیه و آله ، مرکز ثقل آفرینش، با
گونه هایی گل انداخته از بوسه های مکرر، آرام
در گهواره، چشم بر هم نهاده است.


آمنه دارد کودکش را در توازنی شگرف تاب می دهد؛
دارد او را به موسیقی لالایی های بکر می برد.


به خود می آید که در متراکم ترین لحظه های شادی
و شوق نشسته است. پلک می زند؛ پلک می زند تا مبادا این
ثانیه ها که اوج بی زمانی اند، رویایی بیش نباشد.


آمنه از تنهایی دیروز می ترسد و دستانش را به
گهواره دخیل می بندد؛

آن را از نوسان باز می دارد و کودک
را به آغوش می گیرد و می بویدش.


نه! این خواب نیست.
این خلسه شورانگیز توهم نیست.


او اکنون کودکی را در آغوش دارد که روزی
ستاره خواب ها و سیب سرخ رویاهای صادقه اش بود.


آمنه، دیروز هم خواب نبود.
وقتی طفلی که در رحم داشت، او را به آرامشی
فصیح می برد و وجودش را از خاطره عبدالله لبریز می کرد.


آن لحظات رازآلود اگر نبودند
آمنه، دنیای بی عبدالله را چگونه نفس می کشید؟



ارسال شده در توسط محب مهدی





به یمن میلاد خورشید





آمنه چندی پیش را نیز در رویا سیر نمی کرد؛
وقتی آن چهار قدیسه آمدند و اتاق محقّرش را تا
انتهای آفرینش وسعت دادند؛

آن هودج های نور که پایین آمدند، آن قدیسانی که
نوزاد را در سلام و صلوات پیچیدند؛

هیچ یک وهم و خیال نبود.
آمنه با چشمان خود، سجده کودکش را دید و
کلام آسمانی اش را شنید که خدا را به یگانگی یاد می کرد

حالا باید بنشیند و به لب های فرو بسته او زل بزند.
تا کی دوباره به گفتن کلامی گشوده شوند و عطر
نارنجستان ها، فضا را متبرک کند.


آمنه این خلسه را دوست دارد؛
این بی زمانی را و این هیجان را دوست دارد.


شنیده است ماجرای کنگره های کسرا و سرگذشت ساوه
و خاموشی آتشکده ها را و اینها همه از قدوم کودک او است.


چگونه می شود این همه ملاحت را به دایه سپرد؟
چگونه می شود دوری این چشم های دلکش را تاب آورد؟

چگونه می شود از این دستان کوچک دل کند؟
اما کودکش باید به صحرا برود؛
با برکتی که سهم ایل و تبار حلیمه است.


باید طعم خوش چوپانی را مزمزه کند.
کودک او باید سفر را از همین روزهای آغازین بشناسد؛

هر چند این سفر، طعم تلخ دوری را
برای آمنه به جا خواهد گذاشت.


اما آمنه رسالت خویش را انجام داده است؛
آوردن چنین کودکی از کسی جز او برنمی آمد.



 


ارسال شده در توسط محب مهدی











به نام خداوندی که تمام کائنات را با هدف واحدی،
در جهت خدمت به انسان آفرید و انسان را برای توحید خویش.


قبله، بهانه ای شد برای وحدت مسلمانان و اسلام آمد
تا تجلّی همبستگی و یگانگی باشد.


خدا این پیام را در معنای خلقت جریان داده است
که اگر انسان ها با هم به وحدت نرسند،
توحید پروردگار چگونه اتفاق خواهد افتاد؟!
چگونه ممکن خواهد شد؟! و این سؤالی است بی پاسخ!


عالم امکان، بر محوریت یک خورشید، روشنایی می گیرد.
شاید طلوع هر روزه خورشید، تذکر پیام ممتد خداوند به کائنات باشد؛

آن گاه که فرمود:
«همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و از هم فاصله نگیرید!»


رسول خاتم صلی الله علیه و آله ، برای تکمیل دین انسانی
ظهور کرده است و ما، تجلی نهایی وحدت را در
مبنای اسلام مشاهده کرده ایم.


دیده ایم که حج، گسترده ترین تابلوی حضور در
عرصه یکرنگی و وحدت است.

دیده ایم که واجبات این آیین، در عین فردی بودن،
جلوه کاملی از اجتماع گرایی است.


دیده ایم که در ذات آن، فرد در یگانگی با جامعه معنا می شود
و جامعه بدون یکی شدن افراد با هم، مصداق حقیقی ندارد.

نگذرایم طعمه توفان شویم!
اگر نفسی از تو فاصله بگیرم، آفتاب روزهای
خوشبختی ام، طعمه خفاش ها خواهد شد.


اگر دست وحدت من و تو نبود، هیچ جوانه ای در این دنیای
به ظاهر متمدن، در باغ اسلام، نمی رویید.


مبادا فاصله، دیواری شود بین اسلام و حقیقت!
بیا تا شانه به شانه هم، در جاده های روشن خورشید قدم بزنیم.
با هم می توانیم تا آسمان هفتم قد بکشیم؛ راهی نمانده است.



 


ارسال شده در توسط محب مهدی








شب بیاد ماندنی



امشب، در خاطره زلال مکه نقل می پاشند. هلهله آسمانیان،
در لحظه های شیرین و پر ستاره اهل زمین پیچیده است.

امشب جشن وصلت است؛
وصلت ماه با خورشید پرفروغ و نامدار مکه.
چه شور و شوقی در دیدگان روشن بانوی بزرگ شهر نشسته است!

خدیجه، عروس حجله «امین پیامبر مکی» شده است
و ترنم تهنیت ملائک است که بر پلک کعبه می بارد!

بانویی پای به خانه مردِ آسمان ها نهاده است؛
بانویی که آمده تا همدم و همراه همیشگی اش باشد.


همسری که عاشقانه، در روزهای سخت و دردمند رسالت
دلسوز و حامی اش باشد. زنی که خداوند
به بندگی و خلوص او مباهات کند.

یاوری که دست های سخاوتش برای آیین باشکوه محمدی
صلوات الله علیه وآله تکیه گاهی باشد و پابه پای لحظه های
پر رنج رسول، از بعثت تا شعب پردرد ابی طالب، شریک تب و تاب و
غصه های همسرش باشد و دست دل از تمام رنگ های دنیایی فرو شوید.

در عرش خدا ضیافتی برپاست؛ آخر امشب وصلت پرخیر
«امین پیامبر مکی» است با بانوی اول اسلام، مادر
مهربان فاطمه علیهاالسلام


این وصلت فرخنده برمسلمانان مبارک باد



ادامه مطلب


ارسال شده در توسط محب مهدی







دهم ربیع الاول سالروز ازدواج رسول اکرم(ص)با حضرت خدیجه است. ضمن عرض تبریک این روز، مرکز خبر حوزه مطلبی را منتشر کرده که در پی‌می‌آید:

پیامبر (صلى الله علیه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه کبرى (علیها السلام ) ازدواج نمودند(1). در احادیث منابع شیعه و اهل سنت آمده است که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به کتب زمان خود معروف بوده است.

او از زنان قریش بوده و علاوه بر کثرت اموال و املاک به عقل و کیاست نیز بر دیگرن برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مبارکه»، «سیده نسوان» و «ملکه بطحاء» می‌نامیدند. او از کسانى بود که انتظار قدوم پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را مى‌کشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا مى شد.

هنگامى که خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی که از آن حضرت کرد، در خصوص مهر نبوت بود.

اشعار فصیح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و کمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است که گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزى که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه (علیها السلام ) ایمان آورد.

حضرت خدیجه (علیها السلام ) از مال خویش و میراثى که به او رسیده بود تجارت می‌نمود، چندى نگذشت که از بزرگان تجار شد، به‌گونه‌اى که هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل می‌کردند و هر روز امول او زیادتر مى‌شد. بر بام خانه او، قبه‌اى از حریر سبز با طناب‌هاى ابریشمی بود که علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود.

افراد زیادى مانند، عقبه بن ابى معیط و ابن ابى شهاب که هر کدام چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى قبول نکردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلى‌الله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.


 

 


ارسال شده در توسط محب مهدی








پیمان پاک ازدواج که محکم شود، هرچه منیت و خودخواهی است،
رنگ می بازد و همه چیز در واژه بزرگ و فراگیر «ما» حل می شود.

آن گاه باید به شیوه باران، بارید و طراوت آفرید و این جسم
نورانی عشق است که ذره ذره در زندگی ذوب می شود و
حرارت و حیات، بر خوشه خوش رنگ صمیمیت می پرورد.


ازدواج، آیتی از پروردگار مهربان است که با سرپنجه اعجاز
وصلتی آسمانی، دو روح تک افتاده در برهوت انزوا را،
در اوج کشش و جاذبه ای خدایی، به هم می آمیزد و یگانه می سازد.

پیمان مقدس «همسری»، پایان «من»ها نیست؛
انتهای راه «منیّت»هاست.


«ازدواج»، حذف «فردیت»ها نیست؛ جمع زدن دو «فرد»
است تا به سان دو بال سپید یک کبوتر، پرواز را در
آسمان آبی زندگی، به یاد ماندنی تر کنند.

ازدواج پیامبر گرامی اسلام با حضرت خدیجه (س) مبارک






ارسال شده در توسط محب مهدی






پیوند آسمانی


آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و
زمین کل می کشد این پیوند آسمانی را.

چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه!
چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!

چشم های ملایک، با لهجه ای بارانی شادباش
می گوید این وصلت خوش آیند را.

امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛
اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛


با کسی که پادشاه بی تاج و تخت زمین و آسمان است.
با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست
و آفتاب، به طمع دیدار او هر روز طلوع می کند

با کسی که خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» نامید.
خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور
همیشگی ملایک ندارد؛

خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی
را نمی شناسد،خانه ای که افق های روشن آسمان
چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند.

خدیجه، جان پیامبر می شود.
تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می کند.

و خدیجه به خانه محمد صلی الله علیه و آله می آید تا
مرهم زخم های فردای محمد صلی الله علیه و آله شود.


علی خالقی


ارسال شده در توسط محب مهدی



ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >