سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار





اینجا در غم غربت بقیع

در بی باوری اندیشه ام

خورشید هم آرام است

آری.....

شرمنده ی قبر پنهانت

و اشک یتیمانت گشته

گویی در این دشت تفتیده ی بقیع ؛

این همه تلالو نور هم حرفی برای گفتن ندارد

اینجا نمایشگاه بزرگی ست

از غریبی

غربت

قداست

اینجا خاکش بوی عطر پیمبر می دهد

بوی مست چادر خاکی مادر

اینجا ؛ هر ذره از خاکش ؛ عشق است

اینجا بقیع ست.........

دور باشی یا نزدیک در حریم چادر پاک فاطمه ( س) ای


ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار






ارسال شده در توسط محب مهدی







غروب غریبت، در لا به‏ لای دقیه‏ های خاکی بقیع قد می‏کشد. مدبنه،
با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست می‏برد تا مردم،
آیه‏ های زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.

زمین، آبستن اشک می‏شود.
خورشید، قد خم می‏کند و دست‏ های ملتمس عرشیان،
همگام با فرشیان، شعر بی‏ قراری را در آغوش می‏کشند.


داغ در گلوی شیعیان منتشر می‏شود
تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است

نبض تاریخ، به هم خورده است.
دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفته ‏اند
تا حوصله خدا را سر ببرند.


با این بدبختی عمیقی که فراهم کرده ‏اند،
نه تنها به ساحت سبزت راه نیافته ‏اند،
که آتش جهنم خودشان را شعله ‏ورتر ساخته‏ اند.

اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای
پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآورده ‏اند.


اینان می‏خواهند آینه امامت را بشکنند؛
ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را
در قامت «وجوه یومئذ خاشعة» تجربه خواهند کرد.

خورشید از چشمان تو تقلید می‏کند
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام می‏گیرد.


هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید می‏کند.
دانشگاه، به نام تو زنده است؛

حوزه از زلال دانش تو آب می‏خورد
و عطش دانش ‏اندوزی راهیان عشق،
با کلام تو سیراب می‏شود.



ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار

 




ارسال شده در توسط محب مهدی



«مزرعه غم»

«بقیع، مزرعه غم و کشتزار اندوه است.

مدینه، هم‌چنان مظلوم است و ... بقیع مظلوم‌تر!

اهل‌بیت هم‌چنان غریب‌اند و ... پیروانشان غریب‌تر!


رنج‌نامه نانوشته شیعه، بر خاک و سنگ این مزار،
گویا از هر زمان به شِکوه و شهادت ایستاده است.

بقیع، بقعه‌ای خاموش و تاریک است، اما روشن از نور امامت.
بقیع، آشنایی غریب است، همدم غربت در جمع آشنایان.


درخت غم و اندوهی که در غریب آبادِ بقیع می‌روید،
ریشه در مظلومیتی 1400 ساله دارد.

در بقیع، عقده‌های دل با سرانگشت اشک، گشوده می‌شود
و اشک دیده، زخم‌دل و سوز درون را تسکین می‌دهد.


در بقیع، اشک است که سخن می‌گوید و حال، گویاتر از قال است
و چشم‌های اشکبار، ترجمان دل‌های داغدار و بی‌قرار است.

در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسّم است.»

 


ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار

 


ارسال شده در توسط محب مهدی





اینجا
بقیع عشق است ، گنبد چرا ندارد

هرکس نبوسد این خاک در کعبه جا ندارد

قسم به جان زهرا(س)، قسم به اشک طه
غربت این زمین را ،کرب و بلاندارد




ارسال شده در توسط محب مهدی




ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سر به مُهری که در سینه داری بگو

بگو، با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار را

هنگامی که بر غربت اسلام می‌گرید، شنیده‌ای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما

در رازگویی‌های علی‌وار خویش
و در مناجات‌های سجادگونه‌‌اش، چه می‌گوید

شب که تنها میشود با خلوت روحانی اش
ای مدینه انـتظار میهمان دارد بـقـیـع

شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع


ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار

 

 


ارسال شده در توسط محب مهدی




تاریک، مثل غربت زهرایی ای بقیع
وقتی که مثل فاطمه تنهایی، ای بقیع!

دارالسلام نه...، که تو دارالملائکی
یاس کبود را تو پذیرایی ای بقیع!...



سلام بر دارالسلام! سلام بر دارالملائک!
سلام بر ارواح مطهّری که هم‏ناله همیشگی مظلومیت بقیع
هستند و سلام بر تربت مقدّس بقیع!

چقدر غریب، چقدر مظلوم، چقدر تنها،
چقدر تاریک و چقدر دلگیر و همیشه مِه گرفته‏ای، ای بقیع!


به زخم زخمِ آغوشت قسم و به شعله، شعله توفان رنج‏هایت!
تنها صدفی هستی که استحقاق گوهری چون خاتون غم‏ها
را داری که در آغوش مهربانت آرام بگیرد.

با بغض‏های در گلو مانده‏ات، با فریادهای همیشه خاموشت
و با خونْ گریه‏هایی که دل شب‏های مدینه را می‏سوزاند،
فقط تو لیاقت مهمان نوازی گلواژه آفرینش را داری، که
تصویری از دردهای ناگفته بضعه طاهایی.

هان ای بقیع! کاش می‏دانستیم چه ناگفته‏ها در دل غمینت
می‏گذرد و چه غوغایی است، در حَنجره پر از شکایتت؟
کاش به سخن می‏آمدی از همنشینی‏هایت با پهلو شکسته بی‏یار و یاور!

ـ کاش مردم می‏دانستند که قطره، قطره اشک فاطمه علیهاالسلام
لکّه ننگی بر چهره تاریخ بشریت است بریده باد دست‏هایی که به
صورت آبروی هر دو گیتی سیلی زدند و دل بتول را خون کردند.


مگر نه این‏که پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله‏ وسلم فرموده‏اند
«فاطِمَةُ بِضْعَة مِنّی، مَن سَرَّها فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ ساءَها، فَقَدْ ساءَنِی، فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَیَّ»
یعنی: فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است، هر کس که او را شاد کند،
به راستی مرا شاد کرده و هرکس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است،
فاطمه علیهاالسلام عزیزترین مردم برای من است».

ای کاش صفحه روزگار در هم می‏پیچید و شعله‏ های آتش دوزخ،
طومار زندگی‏شان را در می‏نوردید؛ آنهایی که با بی‏شرمیِ تمام، آتش
بر آشیانه سیمرغ قاف مظلومیت زدند و بهار آرزوهایش
را به خزان‏ترین فصل تبدیل کردند!


مگر نه این‏که فاطمه، مایه مباهات عالم و آدم است؟
گوهر بی‏مثالی که از ازل تا ابد، برایش همتایی نیامده و نخواهد آمد.

در عبادت، همصدا با شب‏های مدینه، ملایکه مقرب الهی را به تعجب وا می‏داشت.
بانویی که دست‏های پینه بسته‏اش، اشک را میهمان چشم هر عاشق دِلداده می‏کرد.

«لَقَد طحَنَت فاطمه بنت رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حتّی
مجَلت یَدُها وَرَبا و أثّر قطب الرّحی فی یدها»

«فاطمه دختر رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آن قدر آسیاب کرد
که دستش تاول زد و ورم کرد و چون آسیاب در دستش اثر گذاشت و پینه بست».

فدای مزار پنهانت، ای مادر غم‏ها

ابراهیم قبله آرباطان


ویژه نامه سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع در سایت آیه های انتظار

 



ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی




چه سخت است وداع با بهارِجان.
بهار ِ فرصت های ناب.
بهارِ مجال های مغتنم بیداری.


بهاری که به ناگاه بر همه تار و پود جان انسان می وزد
و همه هستی ما را به یک کرشمه وزش خود
به آشتی با محبوب ازل فرا می خواند.

"فطر"؛ همان هنگامه زیبایی است
که از پس ِسی روز فرمانبرداری
از مهربانترین یار، رخ می نماید.


پایان ِماهی است که همه درهای ملکوت
به جانب عابدان باز شد و شیطان لعین دربند و گرفتار،

و بهار دل های بی قرار سرمست
از لطف محبوب برقرار گردید.


اکنون زمان آن است تا برای همیشه،
براثرتمرین رمضان، زمام جان را از هر چه منیت و کبر است
باز کنیم و دل ها را ظرف ِضیافت ِپیوسته حضرت حق گردانیم.

فطر چیدن میوه هایی است که
از متن باغستان های بی نظیر ِفطرت بر می آید.




ویژه نامه عید سعید فطر در سایت آیه های انتظار



ارسال شده در توسط محب مهدی




چونان قطره های باران که بر خاک می چکند و به هم پیوسته در جوی ها،
راهی دریا می شوند تا دریا شدن را بیاموزند،

اینک پس از یک ماه پرهیز از تعلقات زمینی و بیرون آمدن
از حصار روزمرگی و پیوندخوردن با کلام الهی
و زمزه های نیمه شب و سجده های سحر،



آمده اند با چراغی از هدایت به کف و نوری در دل،
تا دوش به دوش هم در صف های محکم نور در پیشگاه خدای کریم بایستند
و این همه کرامت و بزرگی را سپاس گویند

و به یک سو و به یک قبله سجده برند و پیشانی بر خاک بندگی بسایند
و چونان دریایی نامتناهی، چشم ها را خیره کنند

و به ریسمان محکم الهی چنگ زنند
و تمام فاصله ها را از میان بردارند

و هماواز و هماهنگ، امتی واحد بسازند
و سدی شوند خلل ناپذیر در برابر هر هجوم و فتنه


و خاطره ایمان آورندگان نخستین و حماسه آفرینان سال های مدینه را
دیگربار زنده کنند و هم صدا چشم به آسمان بدوزند و پاداش بندگی طلب کنند.

آمده اند تا مرزهای دروغین رنگ و نژاد و طبقه را
از میان بردارند و با پای ایمان به راه بیفتند و راه یکی شدن را بپیمایند.


آمده اند تا با چنگ زدن به ریسمان الهی،
از دام تفرقه و پراکندگی برهند
و بندهای اسارت را از پای دل بگسلند
و در صف های به هم پیوسته نماز عید،
بر خاک تشنه، نقش دریا بزنند.

آمده اند تا در میعادگاه نماز،
در جشن شکست ابلیس هم آوا شوند


و در سایه درخت تناور کلمه توحید،
توحید کلمه را در عالم طنین اندازند

و حدیث سرسبزی و آبادانی را
در گوش تمام کویرهای عریان و تشنه زمزمه کنند.


آمده اند تا پس از سی روز بندگی،
تهی شده از هر بغض و کینه،
با جانی لبریز از ایمان و همدلی،
نمازی از سر عشق به پا دارند و فروتنانه،
در کنار هم به آسمان بیندیشند.

آمده اند تا کوچک و بزرگ، زیردست و زبردست،
دارا و ندار، در کنار هم، سفره دل بگسترند
و بی هیچ چشمداشتی، باری از دوشی بردارند
و گره از کاری بگشایند و دستی فروافتاده را بگیرند
و زکات جان بدهند و جان آفرین را یاد کنند،


آن گونه که امام رضا(ع) فرمود:

روز فطر، عید قرار داده شده تا مسلمانان در این روز گرد هم آیند
و برای خداوند طاهر شوند و او را به جهت نعمت هایش تعظیم کنند.


پس از این روز، روز عید، روز اجتماع، روز فطر،
روز زکات، روز رغبت و روز نیایش است... .







ارسال شده در توسط محب مهدی



عید فطر ـ پایانی برای شروع

به نماز می ایستم و پنج تکبیر می زنم بر دنیا و هر آنچه مرا از
نوازش نسیم رحمتت دور می سازد.

می خواهم حسن ختام میهمانی ات، ابتدای آشنایی تازه ام با تو باشد.

اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گل های تازه عبودیّت را
آن چنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، می بینمت.

چه شیرین است طعم میوه های آسمانی تو، آن هنگام که دست بر
قنوت نماز عید بر می داریم و تو را زمزمه می کنیم:


«اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...»

«دارد به خنده چشم جهان باز می شود
یعنی که عید فطر تو آغاز می شود»

 


ویژه نامه عید سعید فطر در سایت آیه های انتظار

 


ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >