سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






آفتاب کلام حضرت بقیّةاللّه(ع)


السلام على ابى ‏الفضل العباس بن امیرالمؤمنین،
المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده
من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعة یده،
لعن‏ اللّه قاتله یزیدبن رقاد الجهنى و حکیم بن الطفیل الطائى.


حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه شریف در زیارت ناحیه،
خطاب به عموى شهید خود حضرت ابوالفضل(ع) مى ‏فرماید:


سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(ع) کسى که:
جان خود را نثار برادرش کرد،
دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبیل‏ اللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.


بطل‏ العلقمى، ج 2، ص 311؛ مولد عباس‏بن على(ع)،
ص 98؛ العباس‏بن على، ص 41 – 42




ارسال شده در توسط محب مهدی








خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید

قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید

سرش از سر بلندی بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید

نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید

نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید

تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید

چو آن ثقل عظیم افتاد روی خاک
تمام خاک آن صحرا به هم پیچید

هزاران چشم خیره-خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید

زخیمه دختری فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!




ارسال شده در توسط محب مهدی







اى خوشترین بهانه ماندن



و ابوالفضل ... آه از این برادر، مى‏ بینى ‏اش و زیر لب زمزمه مى ‏کنى:
- حیدر کرار! على دوباره! تو پدرى یا برادر؟!


مى‏بینى ‏اش که چه جسورانه بر قلب سپاه دشمن حمله مى ‏برد
و چه زبونانه از مقابل تیرش یا مى ‏گریزند، یا بر زمین مى ‏ریزند...

عباس! عباس! عباس! چه مى ‏کنى تو با من؟
اى آیینه دلم، تکیه‏گاه وجودم، آرام جانم عباس، چه پر شکوهى تو!
از این جانب که بر مبارزه‏ ات مى‏ نگرم.


مهربانم!
چرا اینچنین در میان جبهه نیز، نگاهت را بین من و آن دژخیمانى
که اکنون به محاصره ‏ات داشته‏ اند، به تساوى تقسیم مى ‏کنى؟
مى ‏خواهى دلم را به آتش بکشى؟

خوش بسوزان که قهرمان عشقى.
به هر نگاه، لطفى و هر بار، رازى و مى‏ دانم که سرشار از نیازى ...
تو هر لحظه اذن شهادت مى ‏طلبى!...


باز مى ‏گردى، نگاه کودکان را تاب نمى ‏آورى.کافیست چشم تو با چشم اهل
حرم تلاقى کند، نگفته همه چیز را مى‏ خوانى. مشک خالى آب برمى ‏دارى،
به نزدم مى‏ آیى و اذن رفتن مى‏ طلبى.

- برو عباسم!...
و تو مى‏ دانى که رفتن عباس به سوى آب، به سوى آب، به سوى آب...

جواز ظاهر، کسب وصال «زهرا» است. تو مى ‏دانى که عباس نمى ‏تواند نرود!
او نمى ‏تواند بماند!... به نگاهى مهربان و تحسینى شاکر، رخصتش مى ‏دهى
و حال آنکه مى ‏دانى سرانجام این رفتن چیست.

گویا از آن روز که دشمن، حق ارث «فدک‏» را بر «زهرا» قطع کرد،
منع مهریه مادر نیز بر او و فرزندانش امضاء شد.


تمام آبهاى روى زمین مهریه «زهرا» بود. و اکنون زبونترین نامردان
دوران، با تحریم آن بر آل نبوت و امامت، در مقابل جرعه‏ا ى از همان هدیه الهى،
زمین را از خون فرزندان زهرا، سرخ و گلگون مى ‏ساختند.

و لحظاتى بعد، شد آنچه که تو از ازل مى ‏دانستى. اما در این لحظه، دیگر
نمى‏ دانستى که زینب را پس سر دریابى یا ابوالفضل را در پیش رو ..
. که ناگاه از میان معرکه شنیدى که:


- برادرم حسین! برادرت را دریاب!
بى ‏درنگ به سویش تاختى، آنچنانکه تکلیف سپاه دشمن شد که هر که را
آرزوى بقاى جان است، از تیررس چشم حسین بگریزد که اکنون بر موانع
بین حسین و ابوالفضل، تنها لبه شمشیر او حکم مى‏ کند!

... این نخستین بار بود که عباس، تو را «برادر» خوانده بود.
همیشه به نامهاى «سیدى‏» و «سرورم‏» خطابت مى ‏کرد.


وه که چه لطافتى بود در این آخرین نداى عباس!...
این عشق چه شورى در دلت‏ بپا مى‏ کرد!

ندا زدى که:
- آمدم جان برادر! عباسم، جانم، جانانم!...


و آنگاه که بر بالین هزار زخمش حضور یافتى و در آغوشش گرفتى،
وه که چه صحنه‏ اى بود یکى شدن عاشق و معشوق!

اینک، همه عرش و کرسى نیز به نظاره بودند. چه کسى مى‏ توانست ‏بازیابد
که از این دو کبوتر عشق، کدامین عاشق است و کدام، معشوق!

آنجا که هیچ واژه‏ اى نمى ‏تواست مهر و وفا و مردانگى و تعهد
و تحسین و تشکر را معنا کند.

آنجا که تنها اشک، سخنگوى جاسوزترین عشقها بود.
شاید غیر از خدا، هرگز کسى ندانست که در آن آخرین لحظه‏ ها،
بین شما دو برادر، چه سخنها رفت;


اما شنیدند که تو از او پرسیدى که:
- عباسم، چه شد که این بار مرا به نام «برادر» خواندى؟

و پاسخت داد که:
- سرورم! آنگاه که مجروح و بى ‏بال، از اسب به زمین افتادم،
به یکباره مادرم «فاطمه‏» همو که از آغاز - به عشق و ادب - جز
«مادر» او را ندانسته ‏ام، در برابرم فریاد زد:


- پسرم، عباس!
جان برادر، به حق او که دیگر تاب ماندن ندارم.

شوق وصالش، آتش به جانم مى ‏زند. مرا بحل تا بروم، به بوسه وداعى،
جانم بستان و به پیشگاه مادر عطا کن. برادر، اذن وصالم ده!


و شاید تو، به لطافتى ملیح و لبخندى شیرین اما آمیخته به هزار اشک
وداع، حق لطافت رابتمامت رسانده و گفته باشى که:

- در وصال «زهرا» بر ما سبقت مى‏گیرى؟!
اما بى‏شک، او تو را گفته است که:
- تو سید منى، در دنیا و آخرت!


و تو مى‏دانى که عباس «راز» را فهمیده است.
تشنگى همه، «عشق‏» بود.

آب، همه بهانه بود، «مقصود، وصال «زهرا» بود...»
عمو آب!





 


ارسال شده در توسط محب مهدی






دست‌هایت کو؟
که دل‌تنگم برای دست‌هایت...


تمام دنیا دست‌هایت را می‌شناسند.
تو را همه با دست‌هایت می‌شناسند.

دست‌هایی که دستان خداست و از آستین رشادت
و شهادت و مهر تو بیرون آمده.

همان دست‌هایی که دستان پر سخاوت دریاست و
تمام آب‌های دنیا را شرمنده خویش کرده است.

دست‌های تو را نمی‌شود نادیده گرفت؛
چون دستان خدا فراتر از همه دست‌هاست
. هر که با دست‌‌های تو بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته... .


دست‌هایت، آیینه دستان پر پینه مردی ا‌ست که تمام هستی
در دست ولایت اوست. مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش
می‌گرفت و بر در خانه‌های‌ شان می‌برد و سفره‌ها‌ی‌ شان را نمک‌ گیر خویش می‌ کرد.

تو فرزند دست‌ های حیدرى.
مردی که ذوالفقار را در دست داشت، ولی هرگز دانه
جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت.


پس از دستان او که نان‌آور خاک بود، دست‌های تو آب‌آور زمین شدند.
دستان تو ساقی روزگارند.

دست‌هایت، برکت عشق را در سفره‌های عاشقان می‌نهند.
اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات می‌ طلبیم، آب مراد... .

از تو عافیت می‌خواهیم. از دست‌های
توانگرت، سعادت می‌خواهیم ای مرد!

کاش دست‌های تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند.
کاش دست‌هایت به یاری انسان برخیزد و او را وارث صلح و آشتی کند.


سودابه مهیجى



ارسال شده در توسط محب مهدی







لب تو کوثر حق الیقین است
و زمزم از لب تو شرمگین است

تحیّر مى‏ طراود از نگاهت
گل چشم تو شبنم آفرین است

نگه کردى رسیدى آب گشتى
شهادتنامه شبنم در این است

به تار مویى از زلفت نیرزد
تمام ارزش دنیا همین است

پس از تو این جهان خاک بر سر
عزادار است و خاکستر نشین است

کجا خود را به دست خاک دادى؟
دلم دنبال آن قطعه زمین است

شعری از رضا جعفری



ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی









باغبان آمد سری بر باغ زد
شوربختی را نمک بر داغ زد

از جَنان تا رو به سوی باغ کرد
دشت را چون لاله ها پر داغ کرد


مادرش آمد برای دیدنش
دیدنش، بوییدنش، بوسیدنش

آمد اما طاقت دیدن نداشت
رفت و باغ خود به بلبل واگذاشت


بلبلی دلسوخته جان سوخته
آشیانش همچو بستان سوخته

کرد با شمعِ دل خود جستجو
خاک را با یاد گل می کرد بو


تاب دیگر در دل بلبل نبود
بوی گل می آمد اما گل نبود

ناگهان از زیر شاخ و برگ ها
آمد این آوا که این سویم بیا


آمد و زد شاخه ها را برکنار
تا که شد گمگشته ی او آشکار

یافت آن گل را ولی پرپر شده
پاره پاره پیکری بی سر شده


گل ولی از بس به خون آغشته بود
یاس بر لاله مبدل گشته بود

گفت آیا یوسف زهرا تویی؟
آنکه من می جویمش آیا تویی؟

ماند از یوسف به جا پیرهنی
از تو نه پیراهن است و نه تنی

ای همه گل ها به نزدت کم زخار
زخم تو چون داغ زینب بی شمار


پای تا سر غرق در خونی چرا؟
آفتاب من شفق گونی چرا؟

جای سالم از چه در این جسم نیست ؟
باقی از این جسم غیر از اسم نیست


گر چه سر تا پای تو بوسیدنی است
بهر من جایی برای بوسه نیست

ای که نامت جان به عیسی می دهد
قتلگاهت بوی زهرا می دهد


گریم و پرسی اگر از سرگذشت
در غمت ای تشنه آب از سر گذشت

آنچنان شد دیده ی من اشک ریز
کز غمم شد چشم دشمن اشک ریز


عاشقان را بعد از این آوازه نیست
در کتاب عاشقی شیرازه نیست

صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک





برنامه های کنفرانس
آیه های انتظاردر مسنجر ال فور آی

در هفته جاری - 10 الی 16 آبان ماه

شروع برنامه ها
هر شب ساعت 22:15





شنبه 93/8/10

تلاوت سوره مبارکه مزمل آیات 1 الی 19 - صفحه 574

1) سخنرانی
حجة الاسلام آقای لبیک با موضوع
گنجینه های اخلاق در کلام امیر المومنین علیه السلام
به مدت 40 دقیقه

2) سخنرانی حجة الاسلام آقای سابقون با موضوع
اشخاص و شاخصه ها در قرآن(نکات تربیتی در
نیایش حضرت ابراهیم علیه السلام)
به مدت 40 دقیقه

زیارت عاشورا




یکشنبه 93/8/11

تلاوت سوره مبارکه مزل آیه 20 وسوره
مبارکه مدثر آیات 1 الی 17- صفحه 575


1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
دانشنامه طب ائمه اطهار علیهم السلام به مدت 40 دقیقه


2) سخنرانی
حجة الاسلام مهیار با موضوع
همسفره با علی علیه السلام((خطبه متقین) به مدت 40 دقیقه


زیارت عاشورا


ارسال شده در توسط محب مهدی

یکشنبه 93/8/11

تلاوت سوره مبارکه مزل آیه 20 وسوره
مبارکه مدثر آیات 1 الی 17- صفحه 575


1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
دانشنامه طب ائمه اطهار علیهم السلام به مدت 40 دقیقه


2) سخنرانی
حجة الاسلام مهیار با موضوع
همسفره با علی علیه السلام((خطبه متقین) به مدت 40 دقیقه


زیارت عاشورا




دوشنبه 93/8/12


تلاوت سوره مبارکه مدثر آیات 18 الی 47 -صفحه 576

1) سخنرانی
حجة الاسلام آقای طاهری با موضوع

راههای کسب آرامش( ذکر)
به مدت 40 دقیقه

2) سخنرانی حجةالاسلام آقای زلال احکام با موضوع
بیان احکام شرعی و پاسخ به سوالات احکام
به مدت 40 دقیقه

زیارت عاشورا




سه شنبه 93/8/13


تلاوت سوره مبارکه مدثر آیات 48 الی 56
و سوره مبارکه قیامت آیات 1 الی 19- صفحه 577


1) سخنرانی
حجة الاسلام آقای جمالی فرد تحت عنوان
شناخت راه خدا ( اخلاق اجتماعی/ ایثار)به مدت 40 دقیقه

2) سخنرانی
حجة الاسلام آقای هادی تحت عنوان
شیعیان ، اهل سنت واقعی به مدت 40 دقیقه

قرائت دعای توسل

زیارت عاشورا


ارسال شده در توسط محب مهدی

 

چهارشنبه 93/8/14

تلاوت سوره مبارکه قیامت آیات 620 الی 40 و
سوره مبارکه انسان 1 الی 5 - صفحه 578


1) سخنرانی حجة الاسلام آقای مبین تحت عنوان

سبک زندگی اسلامی (شاد زیستن) به مدت 40 دقیقه

2) سخنرانی حجة الاسلام آقای مهیار تحت عنوان
همسفره باحضرت علی علیه السلام (خطبه متقین)
به مدت 40 دقیقه


زیارت عاشورا



پنج شنبه 93/8/15

تلاوت سوره مبارکه انسان آیات 6 الی 25 - صحفه 579

1) سخنرانی حجة الاسلام آقای طاها
با موضوع
جبر و اختیار در روایات معصومین علیهم السلام
به مدت چهل دقیقه

قرائت دعای کمیل

زیارت عاشورا




جمعه 93/8/16

تلاوت سوره مبارکه انسان آیات 26 الی 31 و
سوره مبارکه مرسلات آیات 1 الی 19- صفحه 580


1) سخنرانی
حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
وظایف منتظران نسبت به امام زمان (عج) به مدت 40 دقیقه


زیارت عاشورا




لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را در خصوص برنامه های تالار،
در همین صفحه در بخش
«ارسال پاسخ»
بنویسید.




ارسال شده در توسط محب مهدی





*****
غنچه شکفته در خون *****

ویژه نامه شهادت ششماهه کربلا,حضرت علی اصغر(ع)








ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >