سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






سامرا، شهر خفته در خفقان

سامرا، معکوس نام خود را بر او عرضه داشته است:
اندوه عالم جمع شد در کسی که دید... و او آن را دید.

متوکل، امام را در سامرا سکونت داده است؛
اما کدام سامرا و چه سکونتی!

امام دید و تحمل کرد. او این شهر خفته در
خفقان را تماشا کرد و تاب آورد؛


آن چنان که صالح بن سعید چون به دیدارش آمد و او
را در آن خانه محقر دید، با بغضی اندوهناک زمزمه کرد:

«این ستمکاران، همه تلاش خود را برای خاموش کردن
نور شما به کار گرفته اند و برای پنهان داشتن مقام
تو، به هر حیله ای متوسل می شوند.


چگونه باور کنم شما را در چنین جای حقیری منزل داشته باشند؟!
جایی که محل آمد و شد گدایان و غریبان بی نام و نشان است!»

امام علیه السلام اشک های دل و دیده را فرومی خورد.
پاسخ می دهد: (پسر سعید! آیا هنوز قدر و
منزلت ما را در این حد گمان داری؟!

آیا گمان می کنی این با رفعت شأن ما منافات دارد؟
مگر نمی دانی کسی را که خداوند، بلند و عظیم بدارد،
به اینها پست و حقیر نمی شود؟!)


آن گاه پرده های دنیا را با اشاره ای به مقابل کنار
می زند و ابن سعید را به تماشا می خواند.

بستان هایی از سبزه زار و باغ هایی از انواع میوه
نهرهایی روان و... آن گاه آرام و متین در میان بهشت
و شگفت صالح می فرماید:

(ما هرجا که باشیم، این طبیعت و این کائنات از برای ما مهیاست).

محبوبه زارع



ارسال شده در توسط محب مهدی